
"افسانه جومونگ" پدیده این روزهای تلویزیون با معیارها و قواعدی که مخاطب از یک مجموعه محبوب درنظر دارد همخوانی دارد. این مجموعه فراتر از انتظار و سلیقه مخاطب نمیرود و با قصهای ساده او را سرگرم میکند.
به گزارش خبرنگار مهر،محبوبیت "افسانه جومونگ" پدیده تلویزیون در ماههای اخیر روزهای اوج مجموعههای ژاپنی در دهه 60 را به یاد میآورد. اگراستقبال از "روزهای زندگی"، "سالهای دور از خانه" و "جنگجویان کوهستان" در سالهایی که تلویزیون برنامههای سرگرمکننده کم داشت طبیعی بود، اقبال عمومی به "افسانه جومونگ" تا این اندازه قابل پیشبینی نبود.
"افسانه جومونگ" در مقایسه با بعضی از تولیدات تلویزیون داخلی که نمیتوانند نظر مثبت مردم را جذب کنند پر ایراد و ضعیف است، بازیها اغراق آمیز و دیالوگها نچسب و تصنعی است. خط سیر داستانی مشکل دارد و روند اتفاقها از منطق پذیرفتنی پیروی نمیکند. اما نمیتوان این موضوع را نادیده گرفت که مجموعه "افسانه جومونگ" در جذب مخاطب موفق بوده است و این مجموعه کرهای در غیبت رقیب جدی ایرانی توانسته مخاطب را پای گیرندهها نگه دارد.
اما همانطور که فروش بالای یک فیلم دلیل ارزشهای آن نیست، انبوه مخاطبان یک مجموعه تلویزیونی نمیتواند دلیل کیفیت بالای آن باشد. هرچند که این امتیاز جانبی را نمیتوان نادیده گرفت. "افسانه جومونگ" مثل هر پدیده و محصول عامهپسندی از سلیقه مردم فراتر نمیرود و ذهن اورا به چالش نمیکشد. همه چیز ساده و قابل پیشبینی است و پیچیدگیهای قصه آنقدر برای مخاطب تلویزیون که نمونههای اینچنینی را دیده آشنا و تکراری است که او را نگران نمیکند.
"افسانه جومونگ" تصویری که بیننده عام از یک قصه جذاب دارد، عینیت میدهد. قصه قهرمانی که علیه پلشتیهای اطرافش طغیان میکند و با وجود موانع مختلف بر مصائب ریز و درشت زندگیاش پیروز میشود و در نهایت به خوشبختی برسد. جومونگ نیروی برتر قصه است که فاصلهای زیاد با دیگر شخصیتها دارد و این هوشمندی و اقتدار است که بر بیننده تاثیر میگذارد.
شخصیتها سیاه و سفید هستند و درک کینه توزی و عداوت شخصیتهای منفی با قهرمان افسانهای مجموعه چندان سخت نیست. بیننده برای درک روابط و مناسبات شخصیتها نباید زیاد به ذهنش فشار بیاورد . این ساندویچ خوش رنگ و لعاب به مذاق آنهایی که غذاهای ساده و سریع را دوست دارند خوش میآید. آنهایی که دوست دارند باور کنند عاقبت، خیر بر شر پیروز است و رازهای زندگی به پیچیدگی یک قسمت از این مجموعه پر سوز و گداز هستند که عواطف و احساسات سطحی مخاطب را هدف قرار میدهد.
"افسانه جومونگ" ترکیبی از اکشن، ملودرام، طنز و اسطوره است. رویکردی به ظاهر اخلاقی دارد و آنچه را بیننده از یک ملغمه دوست داشتنی انتظار دارد، برآورده میکند. موفقیت این پدیده کرهای همخوانی با سلیقه و خواست مخاطب است، مخاطبی که ترجیح میدهد یک ساندویچ خوشطعم رات اهضم انتخاب کند تا غذایی که برای به ثمررسیدنش باید ساعتها وقت صرف کرد. style="font-weight:bold;">
-------------------------------------------------------------------------------
عثمان دلنواز :
جومونگ بولمادي بير بلا بولدي
در مقاله به سريال قديمي " سالهاي دور از خانه " يا همان اوشين اشارتي شده است :....مجموعههای ژاپنی در دهه 60 را به یاد میآورد. اگراستقبال از "روزهای زندگی"، "سالهای دور از خانه" و "جنگجویان کوهستان" در سالهایی که تلویزیون برنامههای سرگرمکننده کم داشت طبیعی بود، اقبال عمومی به "افسانه جومونگ" تا این اندازه قابل پیشبینی نبود
عثمان دلنواز : آره دهه 60سالهاي 64خوب يادمه اون موقع ها در تركمن صحرا " جوكر معروف گنبد "امان محمد ميلادي " يا همان "مدرك "هم سرحال بود و
تو نشست ها و عروسيهاي آق قلا در بين زنها و پيرزنها در پذيرايي و اوج اش ها حضور مي يافت و چون "اوشين زحمتكش " را زنهاي زحمت كش تركمن هم از جان ودل دوستش داشتند واونموقع هم شنبه ها از تلويزيون پخش مي شد " مدرك " از خودش يك شعر تركمني درست كرده بود كه ميخواند كه سطر معروفش اين بود :
شنبه گيجه ا تلويزرلر بيقارار - شنبه گيجه ا تلويزرلر بيقارار
اوشين فيلمي بيخود دالدير جان دايزه ا -
اوشين فيلمي قووات بريار جان دايزه ا
اون موقع ها بگفته اين مقاله سرگرمي نرم افزاري كم بود و از طرفي امادگي مردم تركمن صحرا براي بگو و بخند زياد بود
الان خندوندن مردم تو عروسيها و جذب تماشاگران و جوانان امروزي كار حضرت فيله .
يادمه نوار كاستي از همين "مدرگ " دست بدست ميگشت و شنونده و طرفدار زياد داشت و. مردم درخانه ها ودختران سر دار قالي به ان گوش مي دادند و با هم بلند بلند مي خنديدند
شايد الان و براي نسل امروز چيزهاي پيش پا افتاده اي باشند ولي بزرگترا ميدونند كه با همين چيز ها اين هنرمند دل مردم را بدست مي اورد و خستگي كار و مشقت روز را در شبها ي مجالس عروسيهااز تن مردان و زنان خارج ميكرد حال نمونه هايي از گفته هاي مدرگ براي خندان مردم :
اداي تبليغات تلويزيوني را در مي اورد :تيغ پاشلاق نشان در دوكان مرد ايشان
(تيغ پاشلاق نشان همان تيغ ناست بود Nasset
-كفش وين آشاقيني قورچوق ايه ن
ريش تراش ...هي مي تراشد هي مي تراشد آخرش يوز و گوزنگ را باش ميكند (بااش = زخم )
اداي اهنگ تبليغاتي " پفك نمكي "را در مي اورد و همراه با اهنگ ميگفت :
پفك نمكي مه ممك - پفك نمكي با نمك
شادي ونشاط مياره - نيروي زياد مياره - شيكمو به باد مياره
سر اخر هم از جوكهاي مخصوص خودش يكي بگم وخلاص :
ميگه من رفته بودم سربازي يكي از همخدمتهايم در جمع خواست كه از من حالي بگيره
(من دلنواز اين توضيح را بدهم كه در زماناي پيشين و الانم در بعضي قسمتاافراد چوپان چون ظرف چدني به اين زودي خراب نميشه وبهتر از كتري است كه زود دسته اش خراب ميشه اين چوپاناي تركمن افتابه چدني نو ميخريدند و فقط براي جوشاندن و روي اتش گذاشتن چاي استفاده ميكردن
حال ادامه جوك مدرك : همخدمكتم گفت ببينم درسته كه ميگن توركمنا با آفتابه چاي مي خورن ؟
مدر ك هم با حاضر جوابي گفته : آره - با دكمچ هم ميرن مستراح (دكمچ همان قوري است ) !
1 comment:
jaleb bood.
Post a Comment