12/31/2009

تبريك تولد اعضاي سايت

سونا "(صفورا. ط ) از اعضاي سايت اولكاميز و كسي است كه براي اين وبلاگ هم مطلب فرستاده است

چونكه ا يميلش با ايميل اولكاميز كانكت است ياهو ميل اين پيغام را نوشته بود

Safoura's birthday is tomorrow

جهت تبريك دوستانه و قدرداني از زحمات قبلي اش اين پست را گذاشته ام . دلنواز مدير هردو سايت

12/29/2009

توصيه هايي براي ساديسمي شدن - گنبد : رامين معتمد


توصيه‌هايي براي ساديسمي شدن

رامين معتمد- گنبدكاووس

1-مرتب اشتباهات لغوي و گرامري ديگران هنگام صحبت را گوشزد كنين و بخندين.

2-توي ظرفهاي آجيل براي مهموناتون فقط پسته‌ها و فندق‌هاي دهان‌بسته بگذارين.

3-توي مهموني‌ها مرتب از بچه چهار پنج سالتون بخوايين هر چي شعر بلده بخونه.

4-چراغ توالتي كه مشتري داره و كليد چراغش بيرونه رو خاموش كنين و سريعاً از محل دور بشين.

5-با يه پيتزا‌فروشي تماس بگيرين و شماره تلفن پيتزافروشي روبروئيش رو كه اونطرف خيابونه بپرسين.

6-پيچهاي كوك گيتار دوستتون رو كه 5 دقيقه ديگه اجراي برنامه داره حداقل 270 درجه در جهات مختلف بچرخونين.

7-هر جايي كه مي‌تونين آدامس جويده شده‌تون رو جا بذارين. (نيمكت‌هاي پارك بهتره)

8-توي كنسرتهاي بزرگ موسيقي و هنري بي‌موقع دست بزنين.

9-بچه‌هاي جيغ جيغوي خودتون را به سينما ببرين.

10-وقتي دوستتون موهاي سرش رو كوتاه مي‌كنه بهش بگين كه موهاي بلند بيشتر بهش مياد.

11-كرايه تاكسي رو بعد از پياده شدن و گشتن تمام جيبهاتون، به صورت اسكناس دوهزاري پرداخت كنين.

12-چاقي و شكم بزرگ دوستتون رو مرتب بهش يادآوري كنين.

13-به چشم دوستتون خيره نگاه كنين و بگين: چشات چقدر زرد شده، حتماً زردي گرفتي.

14-تو مهموني‌ چايي‌تون رو نخورين تا سرد بشه بعد به ميزبان بگين: ببخشيد اين چايي سرده بي‌زحمت مي‌شه‌عوضش كنين.

15-توي عيدديدني بعد از خوردن ميوه‌هاي گرانقيمت و درشت به ميزبان بگين كه اين گاري‌هاي دم محل شما هم عجيب ميوه‌هاي خوبي داره.


از آرشيو هفته نامه صحرا1383

12/22/2009

شعر "جوان ساده" از موسي قزلجه

من انه دن دوغامدا دوغیبدیرین اونگمادیق

یگریم باشی دونگدریپ اولالیپ اونگارمادیق

دنگ دوشلرمینگ همه سی باغدان غنچه یولدیلار

بیز بیچاره هنیزم بیر یاپراق هم یولمادیق

سربازداقام دایزالام عجب گرچگ دیدیلر

واخ یتن قیزیم بولسا گیجه برجگ دیدیلر

سربازین هم قوتاردیق اوقووین هم قوتاردیق

یونه ولی هنیزم یار قوجاغنا دولمادیق

بیزینگ گنامیز شی دی آزاجیق لات بولمادیق

بوزامانینگ قیزلری سادانی حالانوق لر

گیجه گوندیز در دوکیپ یادانی حالانوق لر

چک انیم جان توسسانی قوی قارالسین دودقلر

جانقیلادقین سی شه نی قوی قیزارسین یانگاقلر

بلکی سانگا عوریلرچوقیرجیقلی انگکلر

آلما یالی یانگاق لرقورخانالی قوجاقلر

بیزینگ گنامیز شی دی آزاجیق لات بولمادیق

طویدان طویا سویره نیپ قیز دییپ یاینامادیق

ماتوری آلیپ قاچیپ یاتیریپ آیلامادیق

کله ده پاپاق قوییپ آغیزدا سیگار قوییپ

تاولانیپ اوینامادیق

یونه سن ولی اوینا

یونه سن ولی یاینا

که قیزلرا گوزینگی قیرپ

که اللنگی بلایلا

قوی بیری دیسین ایله قوی بیری دیسین بیله

قوی آنگالشسین آداملا قوی گلیشسین هلی له

دوران سنگکی انیم جان که قویین بولدا مه له

که سیقیر بولدا مولا

که ته چیندان عاشیق بول

که یالاندان سیرقاولا

بیزینگ گنامیز شی دی

جه وی سران بولمادیق

بلبل بولیپ گلزاردا

گل اوستینده قونمادیق

جاهیل لیق اوتدی اوران

واغتیندا اویانمادیق

موسی قزلجه۱۳۷۳

11/18/2009

سخنان انديشمندان

افكار افراد متفكر خودبخود مي انديشد*** ارنست ديمنه
فكر كردن،سخت ترين كار بشر است*** انيشتين
آن هنگام كه روحم عاشق جسمم شد و جفت گيري اين دو سر گرفت من بار ديگر متولد شدم ***جبران خليل جبران
الماس را جز در قعر زمين نمي توان يافت و حقايق را جز در اعماق فكر نمي توان كشف كرد***ويكتور هوگو
مردي كه فكر نو دارد مادام كه فكرش به ثمر نرسيده است آرام و قرار ندارد***مارك تواين
فكر نو بسيار ظريف و حساس است ،با يك ريشخند كوچك مي ميرد و كنايه اي كوچك آن را بسختي مجروح ميکند.***هربرت اسپنسر
هرگاه بتوانيم از نيروي تخيل به همان اندازه استفاده كنيم كه از نيروي بصري استفاده مي كنيم هر كاري انجام پذير است ***كارلايل
آدم بي مغز و پرگو چون آدم ولخرج و بي سرمايه است ***پاسكال
آنقدر شكست مي‌خورم تا راه شكست دادن را بياموزم.*** پطر كبير
پيروزي آن نيست كه هرگز زمين نخوري، آنستكه بعداز هر زمين خوردني برخيزي.***مهاتما گاندي
انسان براي پيروزي آفريده شده است، او را ميتوان نابود كرد ولي نميتوان شكست داد. ?ماهيگير ودريا?***ارنست همينگوي
بكوش تا عظمت در نگاهت باشد نه در آنچه مي نگري.***آندره ژيد
انسان هيچوقت بيشتر از آن موقع خود را گول نمي‌زند كه خيال مي‌كند ديگران را فريب داده است.***لارشفوكو
اگر بت‌ها را واژگون كرده باشي كاري نكرده‌اي، وقتي واقعاْ شهامت خواهي داشت كه خوي بت‌پرستي را در درون خويش از ميان برداري.***نيچه
فرق انسان و سگ در آنست كه اگر به سگي غذا بدهي هرگز تو را گاز نخواهد گرفت.***تولستوي
اجل كاينات از روي ظاهر آدمي است و اذل موجودات سگ؛ و به اتفاق خردمندان، سگ حق شناس به از آدمي ناسپاس.

10/18/2009

طنز-افاده ها طبق طبق

افاده های طبق طبق.

بعضی ها هنوز فکر میکنند که تو این مدت ۳۰ سال گذشته هیچ اتفاقی نیافتاده و دنیا همینجوری که داشته برای خودش میچرخیده یه روزی یه دفعه سر جاش وایستاده.

لعبت خانم یکی از همین آدمها‌ست که همو روزو از اتوبوس جا مونده. حالا چونکه سرکار علیه مخدره از نواده میرزا اسماعیل، پیشخدمت باشی ایوان قصر قاجار هستند که در مراسم سلام کنار تخت مرمر زانو میزده و نی قلیون دهان فتحعلی شاه میگذاشته،
و یا پدر بزرگ ایشون ریاست اداره نظافت حیاط قصر وکیل را به عهده داشته،

برای همین سرکارعالیه توقع دارند که هر وقت لب تر کردند همه آب دستشان هست زمین بگذارند و دست به سینه منتظر اوامر سرکار باشند.
لعبت خانم هنوز خیال میکنند زمونه عین همون سالهایی هست که ایشون توی خانه پدریشون همیشه کلفت و نوکر داشتند و عصرها که از چُرت بعد از ظهرشون بلند میشدند، طالبی و خربزه خنک تو کاسه گل سرخی براشون قاش میکردند و از کله سحر تا آخر شب هم استکان چایی گرم تو سینی براشون آماده بوده.
معمولا ایشون وقتی به یک چیزی احتیاج دارند و یا میخواهند جایی هم تشریف ببرند بقیه افراد فامیل را با نوکر و راننده شخصی خودشون عوضی میگیرند و بدون اینکه فکر کنند مردم هم برای خودشون هزارتا بدبختی و گرفتاری دارند، گوشی تلفن را برمیدارند و هی پشت سر هم برای این و اون دستور صادر میکنند.

حالا با این همه افاده و " این منم، نه این منم، اگر فکر کنید یک بخت برگشته‌ای میخواست به خواستگاری دختر اینها برود. اول که باید از هفت خان رستم و صد تا چاله چوله رد میشد تا تازه جلو پاشنه در خونه اینها ‌میرسید.
اولین شرطی که شما میتوانستید به خانه اینها راه پیدا کنید، اسم و رسم شما بود. اسم فامیل پدر شما، ویزای ورود شما بود. معمولا اینها با کسانی که ایل و تبارشان همشأن و برازنده خانواده آنها نبود، معاشرت و رفت و آمد هم نمیکردند چه برسد به اینکه بخواهند دست دختر رعنا و خوش قد و قامت خودشان را توی دست پسر اتول خان رشتی چلشته خور بگذارند.

مثلا اگر پسوند اسم فامیل شما با ...سلطنه، ...سلطان، ...دوله، ...ملک، و یا ...ممالک تمام نمیشد، تا جایی که امکان داشت سعی میکردند در جاهایی نشست و برخاست داشته باشند که با اهل خانواده شما برخوردی نداشته باشند که اگر خدای نکرده روزی روزگاری تو یه کوچه و خیابونی با شما روبرو شدند، مجبور نباشند که با شما سلام و علیکی داشته باشند و احوال پدر و مادر یا عمه تان را از شما بپرسند. شرط دوم مدرک تحصیلی شما بود.

اگر خواستگاری شانس میآورد و از خان اول رد میشد و دستش به چفت در منزل اینها میرسید، آقا حتما یا باید مهندس بود یا دکتر. مدرک دیپلم و فوق دیپلم و هنرستان تربیت معلم و برگه پایان خدمت را باید میبردید میگذاشتید دم کوزه آبش رو میخوردید. تازه توی اداره مالیه شروع به کار کرده و یا با رفیقش شریک شده یک مغازه ای باز کرده و آینده روشنی دارد هم بُزک نمیر بهار میاد، کُمبوزه با خیار میاد بود. وگرنه یک بهانه میآوردند و شما را یک جوری دست به سر میکردند.
مثلا میگفتند خواهر بزرگتر تهمینه جون هنوز شوهر نکرده، توی فامیل ما هم رسم هست که دختر بزرگتر باید زودتر بره.
یا تهمینه جون تا مدرک لیسانس خودشو نگیره فعلا تصمیم به ازدواج نداره. و یا اصلا همون اول آب پاکی روی دستتان میریختند و خیالتان را راحت میکردند و میگفتند: استخاره کردیم، راه نداده. خیلی هم که میخواستند احترام چهار تا آدم ریش سفیدی که جلو انداخته بودید و با خودتان برده بودید را بگذارند، جوابتان میدادند که فعلا عزا دار شوهر دخترعمه‌اش هستیم و امسال نمیتونیم عقد بگیریم، باید یک سال صبر کنید. شما هم اگه پوستون کلفت بود و عین پشه رو دست چکنه سمج بودید و از رو نمیرفتید و میگفتید اشکالی نداره صبر میکنیم، یک سال بعد که برمیگشتید میدید تهمینه خانم به سلامتی یک پسر کاکل زری توی بغلش گرفته و دومی هم تو راه داره لگد میزنه و میاد.


شوهر دختر بزرگ لعبت خانم مهندس بود. ولی اهل دود و دم هم بود. توی هر مجلسی یک دفعه بیخبر برای یک نیم ساعتی غیبش میزد. وقتی هم که برمیگشت میرفت یک گوشه خلوتی تنها برای خودش مینشست و یک سیگاری روشن میکرد و چُرت میزد. بعد هم میگفتند آقای مهندس از صبح کله سحر که بلند میشود یک پایش توی شرکت هست و یک پایش سر ساختمون دارد با پیمانکار و بنا سر و کله میزند. برای همین طفلکی شب که خونه میرسد، خسته و کوفته هست.

داماد دختر وسطی ایشون دکتر بود. این یکی هم مثل آفتابه مچد وکیل که همیشه زنجیلش به گردنش آویزون بود، خمره عرقی‌اش را هر جا که میرفت با خودش میبرد. ولی لعبت خانم به این چیزها اصلا اعتنایی نمیکرد. دکتر و مهندس بودن دامادهایش برایش بیشتر از این حرفها اهمیت داشت.

ما آخرش نفهمیدیم شوهر تهمینه جون چه کاره بود. این یکی با اینکه هیچ پُخی هم نبود ولی خدا براش تیلیت کرده بود. ایشون نه از خانواده درست و حسابی بود نه مدرک و مقامی داشت، ولی خوشگل و بلند بالا و خوش چش و ابرو بود. زیر ابروهایش را هم برمیداشت. میگفتند سر و گوشش هم میجنبید. عین کفتر دو برجه هر روز یه جایی بود. در ضمن تو دروغ گفتن و خالی بندی و حرفوی صد تو یه غاز زدن، دست حیدر ملنگ را از پشت بسته بود. هی نشسته بود از خودش حرف درمیاوُرد. ولی هر چه بود همینکه با کلک و دغل بازی خودش را دو دستی انداخته بود رو مال و اموال لعبت خانم، ما هر وقت او را میدیدیم توی دلمون به او ای ول و ماشاالله میگفتیم.


منبع : وبلاگ روياهاي گمشده

بهترين اختلاف سني براي ازدواج





پانزده سال بهترين اختلاف سني براي ازدواج
خبرگزاري آريا: پانزده سال اختلاف سني ميان زوجين بهترين اختلاف سني براي ازدواج است.

به گزارش شبکه تلويزيوني فاکس نيوز، نتايج تحقيقات انجام شده در آمريکا نشان مي دهد زوجهايي که اختلاف سني آنها پانزده تا بيست سال باشد در بهترين شرايط براي فرزنددار شدن قرار دارند.

با اين اوصاف اگر مردان با زنان بسيار جوانتر از خودشان ازدواج کنند فرزندان بهتر و بيشتري خواهند داشت.

زنان نيز اين روزها به ازدواج با مردان مسن تر اما ثروتمند تر گرايش پيدا کرده اند.



.........................................----------------____________________________
اختلاف سنی در ازدواج

سئوالات زیادی در موردبالاتر بودن سن دختر نسبت به سن پسر در ازدواج مطرح شده است که ملاحظاتی راجع به تفاوت سنی دختر و پسر در ازدواج ، اشاره می کنیم:
۱ ۱ – بهترین و معمولی ترین وضعیت ازدواج اینست که سن پسر کمی از سن دختر بیشتر باشد، یا حداقل مساوی باشند( مثلا ۱ الی ۵ سال). این به خاطر اینست که مدت باروری در خانمها محدود بوده و در آقایان نامحدود است.

و اینکه قدرت باروی خانمها زودتر از آقایان شروع می شود، همچنین نیاز است که آقایان قبل از ازدواج، علاوه بر بلوغ جسمی و فکری، به استقلال اقتصادی نیز برسند، که این به زمان بیشتری نیاز دارد. به هر حال این نسخه غیر قابل نقض نیست که در بندهای بعدی توضیح داده می شود.
۲ ۲ – انتخاب همسر یک مسئله چند بعدی است و معیارها و شرایط انتخاب همسر متعدد است.
وقتی شما اقدام به انتخاب همسر می کنید باید ۲ مسئله کلی و اساسی را در نظر بگیرید:

الف) همسر انتخابی شما می بایست تمام معیارهای اساسی و مهم مورد نظر شما را که لازمه یک زندگی توام با خوشبختی هست را دارا باشد .

این بدان معنا نیست که در تمام این پارامترها و معیارها صد درصد و کامل باشد ، بلکه به این معناست که حداقل نمره قبولی را داشته باشد.

ب) فرد مورد نظر شما در کل ، باید معدل قابل قبولی در معیارهای مورد نظر شما کسب کند. یعنی اینکه وقتی نمره هر یک از معیارهای ازدواج را که با هم جمع کردید، او میانگین مطلوب را از نظر شما داشته باشد.

خلاصه: در تک تک معیارها حداقل نمره را داشته باشد و در جمع کلی همه معیارها، میانگین مطلوب شما را کسب کند.

اگرچه ممکن است فرد در یک معیار نمره عالی نداشته باشد و نقطه ضعف وی باشد. مثلا دختری که ۲ سال از پسری بزرگتر است ، اما در سایر معیارهای اساسی قوی است، در نتیجه معدل خوبی جهت ازدواج دارد.
در ضمن وی در معیار سن هم حداقل نمره قبولی را دارد. لیکن اگر این دختر با همه معیارهای اساسی و خوبی که دارد، ۱۵ سال از پسر بزرگتر باشد ، با وجود اینکه معدل بالایی دارد، لیکن در یک معیار اساسی رد می شود و چنین ازدواجی با ریسک بالایی از طلاق یا نارضایتی در زندگی زناشویی همراه می شود. ( توجه کنید در اینگونه مسائل انسانی با قطعیت صد در صد سخن نمی گویئم).
۳ ۳ – اختلاف سنی دختر و پسر نباید آنقدر زیاد باشد که دوره رشدی آنها متفاوت شود و در علاقه ها، سرگرمی ها ، طرز نگرش و بینش و انرژیهای روانی با هم متفاوت و یا احتمالا درگیر شوند


. مثلا ازدواج دختر ۱۶ ساله ای را با پسر ۳۰ ساله در نظر بگیرید.
در حالیکه دختر در آغاز راه هیجانات ، علاقمند به شطینت های نوجوانی، کوهنوری و جست و خیز و مهمانی و …. هست ، آن آقا کار و تفکر و مطالعه ، فلیم و موسیقی و گوشه ساکت خانه جهت استراحت را بیشتر می پسندد. همچنین دیدگاه آقا توام با تجربه و احتیاط است و دیدگاه دختر نوجوان ریسک و فعالیتهای نو و بدیع است.
۴ ۴ – نکته مهم بعدی اینست که علاوه بر سن شناسنامه ای باید به سن و بلوغ عقلی، اجتماعی، فرهنگی و ظاهر وی نیز توجه کرد. بعضی وقتها دختری ممکن است ۳ سال از پسری بزرگتر باشد، اما با نشاط و انرژی است. و علاقمندیها و تمایلات مشترکی با پسر دارد. لذا علاوه بر سن تقویمی، لازمست که به ظاهر ، طرز فکر و نگرش هم توجه عمیق شود.

۵ ۵ – نحوه تفکر پسر و دختر ، نسبت به اختلاف سنی در ازدواج ( بزرگتر بودن دختر از پسر)، بسیار مهم است. اگر پسری از همان اول با تردید به بزرگتر بودن خانمش بیندیشد. او آمادگی دارد که بعدا با کنایه اطرافیان به هم بریزد و این مسئله را مرتب به رخ خانمش بکشد.

اما در برابر پسری که درگیر این گونه مسائل نیست به سادگی از کنار این مسئله می گذرد. همچنین دختری که به این مسئله (سن زیاد) حساس هست. بعدا هر مسئله را در رابطه اشان به خودش و سن بالایش نسبت می دهد. که این از آسیب پذیریهای چنین ازدواجهایی هست.
۶ ۶ – نظر پدر و مادر عروس و داماد هم در این زمینه از آنجا مهم است که ممکن است با سخت گیریهای خودشون منجر شوند که دختر و پسر نظرشان کم کم به هم عوض شود. اگر پسر و دختری به شدت تحت نفوذ والدین خودش هست. معمولا نمی تواند خارج از نظر آنها ، دست به چنین ازدواجی بزند.
منبع : سايت پزشكان ايران
---

10/12/2009

به ياد چاپلين -تهيه وتنظيم : " سونا " كاربر سايت اولكاميز

در تاريخ ۱۳۸۸/۷/۲۰ ۱۴:۵۲:۵۴ )

بهترین لحظات زندگی از نگاه چارلی چاپلین

To fall in love
عاشق شدن

To laugh until it hurts your stomach
آنقدر بخندی که دلت درد بگیره

To find mails by the thousands when you return from a vacation.
بعد از اینکه از مسافرت برگشتی ببینی هزار تا نامه داری

To go for a vacation to some pretty place.
برای مسافرت به یک جای خوشگل بری


To listen to your favorite song in the radio.
به آهنگ مورد علاقت از رادیو گوش بدی

To go to bed and to listen while it rains outside.
به رختخواب بری و به صدای بارش بارون گوش بدی

To leave the Shower and find that the towel is warm
از حموم که اومدی بیرون ببینی حو له ات گرمه !

To clear your last exam.
آخرین امتحانت رو پاس کنی

To receive a call from someone, you don't see a lot, but you want to.
کسی که معمولا زیاد نمی‌بینیش ولی دلت می‌خواد ببینیش بهت تلفن کنه


To find money in a pant that you haven't used since last year.
توی شلواری که تو سال گذشته ازش استفاده نمی‌کردی پول پیدا کنی


To laugh at yourself looking at mirror, making faces.
برای خودت تو آینه شکلک در بیاری و بهش بخندی !!!

Calls at midnight that last for hours.
تلفن نیمه شب داشته باشی که ساعتها هم طول بکشه


To laugh without a reason.
بدون دلیل بخندی

To accidentally hear somebody say something good about you.
بطور تصادفی بشنوی که یک نفر داره از شما تعریف می‌کنه


To wake up and realize it is still possible to sleep for a couple of hours.
از خواب پاشی و ببینی که چند ساعت دیگه هم می‌تونی بخوابی !


To hear a song that makes you remember a special person.
آهنگی رو گوش کنی که شخص خاصی رو به یاد شما می‌یاره


To be part of a team.
عضو یک تیم باشی


To watch the sunset from the hill top.
از بالای تپه به غروب خورشید نگاه کنی


To make new friends.
دوستای جدید پیدا کنی


To feel butterflies! In the stomach every time that you see that person.
وقتی "اونو" میبینی دلت هری بریزه پایین !


To pass time with your best friends.
لحظات خوبی رو با دوستانت سپری کنی


To see people that you like, feeling happy
کسانی رو که دوستشون داری رو خوشحال ببینی


See an old friend again and to feel that the things have not changed.
یه دوست قدیمی رو دوباره ببینید و ببینید که فرقی نکرده


To take an evening walk along the beach.
عصر که شد کنار ساحل قدم بزنی


To have somebody tell you that he/she loves you.
یکی رو داشته باشی که بدونید دوستت داره


remembering stupid things done with stupid friends. To laugh .......laugh. ........and laugh ......
یادت بیاد که دوستای احمقت چه کارهای احمقانه ای کردند و بخندی و بخندی و ....... باز هم بخندی


These are the best moments of life....
اینها بهترین لحظه‌های زندگی هستند


Let us learn to cherish them.
قدرشون روبدونیم


"Life is not a problem to be solved, but a gift to be enjoyed"
زندگی یک هدیه است که باید ازش لذت برد نه مشکلی که باید حلش کرد

وقتي
زندگی 100 دلیل برای گریه كردن
به تو نشان میده
تو 1000 دلیل برای خندیدن
به اون نشون بده.
)چارلی‌ چاپلین(

10/09/2009

ساز "ديليم قرق "آهنگ دوتار ,روايت يك تراژدي خانوادگي

عثمان دلنواز :
اين يكي از ساز هايي است كه وقتي در نوجواني قصه آن را شنيدم , سخت متاثر شده بودم

و جز تراژدي نمي توان اسم ديگري روي آن گذاشت

البته من مختصر ومفيد اين روايت را به نگارش در اوردم .

پسر جوان در يك روستا و اوبه زندگي مي كرد پدر را سالها ست كه از دست داده و دو نفري با مادرش روز گار ميگذراند .

چرخش روزگار كه فقر و يتيمي را پيش كش وي كرده بود ولي در ذهن اين جوان و در دستانش نواختن دوتار را هديه داده بود

او خواندن را هم مي توانست همراه دوتار انجام بدهد و شهرت و اوازه او از اوبه اش هم فراتر رفت

مادر , براي او آستين بالا مي زند و گلين (عروسي )سفيد روي را بعد از جشن مختصري همراه و شريك زندگي فرزندش قرار مي دهد .

در كنار خانه قديمي , آق اوي (كه تقريبا"مانند آلاچيق است )برپا مي نمايند مخصوص عروس و
پسرش .پسر باخشي اغلب جهت اجراي ترانه ها و نواختن دوتار براي مجلس هاي جشن عروسي مردم
به
اوبه هاي دور و نزديك مي رود و بعضي شب ها نيز در همان اوبه صاحب جشنها مي ماند

عروس چون فكر مي كند مادر شوهرش راحت خواهد بود آن شب ها در همسايگي اين مادر ولي در آق اوي خودش مي خوابد

حتي يكبار مادر پسر از گلين پرسيد كه سختش نيست ؟ و اگر مي ترسد بگويد , كه عروس با ادب جواب داد" مزاحم شما نمي شوم

در ثاني فاصله اي بين خانه قديم و خانه ما نيست و اگر اتفاقي افتاد شما را صدا مي زنم"

يكي دونفر از پير زنان فضول اوبه هم دفعاتي كنايه هايي به مادر باخشي زده بودند كه
گلين تو عجب بي خيال است ...ومانع از رفتن شوهرش به اوبه هاي دور و غيبت هاي طولاني نمي شود .

ولي مادر باخشي و سازنده روستا(سازنده در تركمني كسيكه ساز مي زند ) در دل گفته بود كه پسرم فرزند ايل است و روزگارش نيز از همين باخشي گري مي گذرد اگر نرود چكار كند ؟ .

البته پسرش در ايامي كه برنامه جشني دعوت نبود كاملا" در خانه و با مادر و همسرش بود
كه در يكي از اين روزها گاو و گوساله مادرش در صحراي دراندشت گم مي شود و بعد از چرا به خانه باز نمي گردد
مادر كه از شير حيوان هم ميخورد و پول شيرهايي كه مي فروخت هم دستش را مي گرفت هراسان پيش پسرش مي آيد و خبر را مي دهد . باخشي جوان سوار مركبش كه قاطري بيش نبود مي شود و ميگويد مادر من پس براي پيدا كردن شان بايد بروم........ ادامه دارد

نقشه شهر تهران

با كليك بر روي لينك زير در محيط اينترنت تـهرانگردي كنيد
http://www.parset.com/Know/Tehran/

10/05/2009

دوازده تيپ خانمي كه بايد از آنها دوري كنيد !


دوازده تيپ خانمي كه بايد از آنها دوري كنيد
این امکان وجود دارد که هر کدام از ما در مورد خانم ها اشتباه کنیم. بیشتر افراد جذب زیبایی هایی ظاهری شده و به سرعت گول می خورند. شاید وقت و هزینه های گزافی را صرف خانم هایی کنید که تنها قصد سوء استفاده از شما را دارند
اما آیا از اشتباهات خود درس می گیرید؟ نه، هر بار به خود قول می دهیم که متفاوت عمل کنیم. تصور می کنیم که اگر سخت تلاش کنیم و از انجام برخی کارها خودداری نماییم، نتیجه تغییر خواهد کرد. خوب اگر شما همچنان همان تیپ های همیشگی را انتخاب کنید، هیچ چیز تغییر نمی کند؛ و مجددا، بارها و بارها قلب شما شکسته خواهد شد. باید از خود در مقابل خانم هایی که در لیست زیر می بینید، به شدت محافظت کنید، تا بتوانید درقرارهای ملاقات خود یک قدم به سمت موفقیت نزدیک تر شوید

.
1- خانم های فمینیست
این دست از خانم ها تصور می کنند که تمام ناخوشی های زندگی از مردها نشئت می گیرد و تنها کاری که که یک مرد می تواند انجام دهد این است که تغيير جنسيت دهد . آنها تصور می کنند که وجود خانم ها، فرشته وار است و می توانند تمام دنیا را عوض کنند، البته فقط در صورتیکه معضل "مردسالاری" از جلوی پای آنها برداشته شود. رفتار این مدل خانم ها با آقایون اصلا مناسب و قابل قبول نمی باشد. شما می توانید آنها را به راحتی از شعار معروفشان تشخیص بدهید، چرا که همیشه زیر لب زمزمه می کنند : "تمام مردها فقط به لذت جنسي فكر مي كنند ." بهتر است در هر شرایطی از آنها دوری کنید

.
2- خانم های پولکی
خیلی ساده و راحت: او تنها به خاطر پول با شما رابطه برقرار می کند. او خیلی زود با شما صمیمی می شود. آنها از آقایون انتظار دارند که تمام هزینه های زندگی آنها را برآورده سازند، تنها به این دلیل که آنها از نظر زیست شناختی مونث هستند. آنها تصور می کنند که یک مرد باید هزینه نوشیدنی، شام، مسافرت، گل، جواهر و .. را بپردازند بدون اینکه هیچ گونه وظیفه جبران و یا تلافی بر گردنشان بیفتد. او هیچ چیز نیست جز یک انسان مادی. فکر می کنند كه اعضاء وجوارح انها از طلا درست شده است و میلیون ها دلار می ارزد. او یک طماع دغل باز است. او فقط به فکر بر آورده کردن نیازهای خودش است و برای دیگران هیچ اهمیتی قائل نیست. و بهتر است که حواس خود را جمع کنید، چراکه عده بسیاری از دخترهای جوان جزء این گروه قرار دارند

.
3- خانم های رمانتیک
این نوع خانم ها زندگی خود را بر طبق فیلم های عاشقانه و کتاب های رمان سپری می کنند. او هر شب به تنهایی به خانه می آید و مجله های مربوط به عروسی را ورق می زند و در عین حال در انتظار شاهزاده ای است که با اسب سفیدش از میان آسمان به زمین فرود آید و او را سوار بر اسب سفیدش کرده ، به جایی ببرد که هیچ مشکلی وجود نداشته باشد، تا بتوانند به خوبی زندگی کنند. آنها دخترهایی هستند که توسط پدر و مادرها و خانواده هایشان نازپرورده بار آمده اند و چیزی از واقعیات زندگی، نظیر پرداخت صورتحساب ها و تمیز کردن دستشویی ها نمی دانند. او انتظار دارد کسی تمام مدت از او مراقبت و نگهداری کند، شب ها ملافه را بر رویش بکشد و تمام شب بر بالینش بیدار بماند تا مبادا او خواب بدی ببیند و بترسد. فرار کنید

!
4- خانم های بدگمان
این خانم تمام خصوصیات منفی افراد رمانتیک را با خود به همراه دارد. او همیشه جزء "زخم خوردگان" اجتماع است. کسی که در روابط گذشته خود شکست خورده و به طور ناخودآگاه از برقراری ارتباط مجدد واهمه دارد. ارتباط شما با این افراد به جایی راه نمی برد، چرا که آنها در ابتدا علاقه فراوانی از خود نسبت به شما نشان می دهند، اما پس از چندی اثری از آن باقی نخواهد ماند. و این چرخه همچنان ادامه پیدا می کند. شما همیشه در رابطه خود با او سردر گم هستید. با شما قرار ملاقات می گذارد و معاشقه راه می اندازد، اما رابطه شما فراتر از یک دوستی ساده نمی رود. تنها چیزی که تحویل شما می دهد یک مشت معذرت خواهی بیهوده است. هیچ وقت به اندازه کافی برای شما زمان ندارد؛ شما هم که به اندازه کافی غم و غصه برای خودتان دارید، پس بهتر است با چنین زنی ارتباط برقرار نکنید

.
5- خانم های عصبانی
مثل خانم های فمینیست خانم ها عصبانی نیز دل خوشی از مردها ندارند. آنها به مردها اهانت می کنند، و می توانند بدی ها و خطاهای تمام مردانی را که از ابتدای زندگی با آنها ملاقات کرده اند را به سادگی به خاطر بیاورند. برای خانم عصبانی چیزی به عنوان "مرد خوب" وجود ندارد و تمام مردها "احمق" و "عوضی" و "کثیف" هستند. خون آنها از دست مردها به جوش می آید و در هر لحظه می توانند مانند یک کوه آتشفشان منفجر شوند. برقرای ارتباط با این نوع خانم ها مساوی است با ورود به تراژدی و داد و فریاد ، پس بهتر است عقب بایستید

.
6- خانم های نامطمئن
در نگاه اول چنین خانم هایی خیلی خوب جلوه می کنند؛ با شما به مهربانی رفتار می کنند و خوش مشرب هستند. اماچیزی نمی گذرد که ترس های درونی اش پدیدار می شوند. روزی 10 مرتبه به شما تلفن میزند تا بپرسد "رابطه در چه حالی است؟" یا اینکه "تنها می خواهد صدای شما را بشنود." او می خواهد مطمئن شود که به اندازه کافی جذاب است؛ دائما نگران آرایش صورت و موها و همینطور لباس هایش می باشد. او محتاج و نیازمند است و همواره با این ترس زندگی می کند که مبادا آقا او را به خاطر "خانم بهتری" ترک کند. این دسته از افراد خیلی زود خود را آویزان شما می کنند

.
7- خانم های هوسران
اخلاق این خانم ها واقعا عجیب و غریب است. آنها افراد نا مطبوعی هستند که به دیگران با چشم حقارت نگاه می کنند و فقط به خودشان اهمیت می دهند و اصلا مهم نیست که قلب دیگران را بشکنند و آنها را آزرده خاطر سازند. بیشتر خانم های هوسران به فکر پول و مال و منال نیز هستند درست مثل خانم های پولکی. آنها معمولا خوش قیافه و خوش لباس هستند و به راحتی با اخمی که در چهره دارند قابل شناسایی می باشند

.
8- خانم های منم منم
مثل خانم هوسران ، خانم منم منم نیز فقط برای خودش ارزش قائل است. او می خواهد که همیشه مرکز توجه قرار گیرد و هر کاری که می خواهد انجام دهد و هر کجا که می خواهد برود. او خود خواه و خود محور است. شیفته خودش می باشد و به عنوان "دختر کوچولوی بابایی" بزرگ شده، و انتظار همان توجهات را از شما دارد. هر چند این امکان وجود دارد که شما از مصاحبت دخترهای لوس و مامانی لذت ببرید، اما باید تا آنجا که می توانید خود را از آنها دور نگاه دارید

.
9- خانم های نا امید
شرایط هر طوری که می خواهد باشد این خانم فقط به ازدواج فکر می کند – آن هم همین حالا – برای او مهم نیست که شخص مورد نظر چه کسی است و شغل او چیست. تا زمانی که مردانگی داشته باشد، می تواند او را راضی نگه دارد. مراقب این یکی هم باشید

!
10- خانم های دمدمی
او در ابتدا از خیلی چیزها چشم پوشی می کند که همین امر باعث جذب شدن مردها به سمتشان می باشد. او به شما چیزی را تحویل می دهد که دقیقا توقع شنیدش را دارید؛ اما زمانیکه رابطه عمیق تر شده (یا به ازدواج کشیده می شود) شما تازه با چهره حقیقی او آشنا می شوید. بانوی عزیز شما یک شبه، تبدیل به یک آدم حریص، طماع، پولکی، و حیوان صفت می شود که اگر به خواست هایش نرسد شما را عذاب خواهد کرد

.
11- خانم آزار دهنده
معمولا این مدل خانم ها از یک کیلومتری قابل تشخیص هستند. آنها با شما معاشقه می کنند و خود را به نمایش می گذارند. گاهی اوقات به دنبال مردهای پر سن و سال تر هستند. آنها اغلب مردها را از نظر جنسی تحریک می کنند و بعد راه خود را می گیرند و می روند. آنها مردها را مانند زنبورهایی که به سمت عسل کشیده می شوند به سوی خود جلب می کنند. هر طوری که با شما رفتار کنند، هیچ گاه نباید به آنها اعتماد کنید زیرا اگر مرد بهتری را پیدا کنند به سادگی آب خوردن از شما دل کنده و به سمت او می روند

.
12- خانم قدرت طلب
آنها انسان های پستی هستند که می خواهند قدرت کنترل تمام امور زندگی شما را به دست گیرند. آنها به شما می گویند چه لباسی بپوشید، کجا بروید، با چه کسی صحبت کنید، با چه کسانی می توانید دوست باشید، چه چیزی می توانید بخورید... و خلاصه همه چیز. و اگر بخواهید در مقابل عقاید آنها از خود مقاومت نشان دهید، اخم هایشان در هم فرو می رود، شما را ازهمه چيز محروم می کنند، گریه و زاری راه می اندازند و از هر سلاح و تاکتیک دیگری که بلد هستند کمک می گیرند، تا شما را از پای در آورند و چاره دیگری جز سر فرود آوردن در مقابل خواست هایشان را برایتان باقی نخواهند گذاشت. ما به شما اخطار دادیم

!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اینها بدترین نمونه ها بودند. مطمئنا خانم های خوبی هم هستند که تنها قسمت کمی از این بدی ها را دارا هستند و يا هيچيك از خصايص بد را ندارند و باصفا و صميمي هستند . اما بهتر است که همیشه مراقب خانم هایی که در لیست بالا به شما معرفی کردیم باشید. حالا که از خصوصیات آنها آگاهی لازم را پیدا کردید، اگر با آنها ارتباط برقرار کردید، تنها کسی که باید سرزنش شود، شخص شماست

.........................نويسنده : متين ...............
منبع اين مطلب وبلاگ : متين - اورتگا



__________________نظر يا اعتراض وارده به اين پست:___________________________________
10/06/2009 2:11 AM
sona said...
همه اینا خصلت هاییه که در مورد مردها هم صدق میکنه!به جز فمینیست بودن

جوان تركمن /Turkmen yegit

9/28/2009

بيشتر اهنگهاي دوتار (توركمن ساز لاري )داستاني واقعي دارند

براي اولين قسمت از اهنگ و ساز " آت چاپار "شروع مي كنيم
ترجمه‌ از: عبدالحكيم‌ مختومي‌
منبع : ياپراق
آي‌دوغدي‌ آقا سرظهر به‌ خانه‌اش‌ برگشت‌ و ديد كه‌ چند مهمان‌ انتظارش‌ را مي‌كشند. با آنها سلام‌ و احوالپرسي‌ كرد و قوري‌ چاي‌ سبز دم‌ كشيده‌ جلوي‌ آنها گذاشت‌ و يكي‌ را هم‌ به‌ پيش‌ خودش‌ كشيد. ميهمان‌ سكوت‌ را شكست‌:
ـ خسته‌ نباشيد، آي‌ دوغدي‌ آقا
ـ زنده‌ باشيد فرزندانم‌. البته‌ كشاورزي‌ امسال‌ زياد هم‌ خستگي‌ ندارد. خوب‌ جوانها كاري‌ اگر داريد بفرماييد
ـ آي‌دوغدي‌ آقا، ما از «قاضي‌ اوي‌»1 مي‌آييم‌. مي‌خواهيم‌ زندگي‌ برادر كوچكمان‌ را سروساماني‌ بدهيم‌. «بخشي‌»2 مي‌خواستيم‌ براي‌ عروسي‌اش‌. صحت‌ چوپان‌ كه‌ بگوييد، اهالي‌ آن‌ اطراف‌ ما را مي‌شناسند.
ـ پس‌ خبر خوش‌ آمده‌ايد بگوييد اله‌بردي‌جان‌ را مي‌خواهيد نه‌ من‌ را بسيار خوب‌. ان‌ شاءا... معطل‌ نمي‌كند و حتما مي‌آيد.
آن‌ روز گذشت‌ و سه‌ روز بعد، اله‌بردي‌ به‌ خانه‌ برگشت‌. آي‌دوغدي‌ آقا از لحن‌ سلام‌ دادنش‌ فهميد كه‌ چه‌ اندازه‌ خسته‌ است‌. اما پيغام‌ مهمانان‌ روستاي‌ «قاضي‌ اوي‌» را پيش‌ از هر چيزي‌ به‌ او رسانيد. اله‌بردي‌ كفشهايش‌ را نكنده‌ روي‌ زيرانداز دراز كشيد. بعد هم‌ نفسي‌ عميق‌ كشيد و گفت‌:
ـ پدرجان‌ عروسي‌ جاي‌ خود دارد، دروي‌ محصول‌ را كي‌ شروع‌ كنيم‌؟ من‌ كه‌ روزها در خانه‌ نيستم‌ و نمي‌توانم‌ كمكتان‌ كنم‌.
ـ تو غصه‌ي‌ آن‌ را نخور پسرم‌ بخشي‌ فرزند مردم‌ است‌. وقتي‌ به‌ درد مردم‌ بخوري‌، مثل‌ اين‌ است‌ كه‌ به‌ پدرت‌ كمك‌ كرده‌اي‌
اله‌بردي‌ در سكوت‌ سقف‌ خانه‌ را مي‌نگريست‌. آي‌دوغدي‌ آقا ادامه‌ داد:
ـ پسرجان‌ پدر و مادرت‌ خودشان‌ از عهده‌ي‌ كارشان‌ بر مي‌آيند. تو برو، چون‌ وقتي‌ تو هم‌ سروسامان‌ گرفتي‌ و عروس‌ به‌ خانه‌ آوردي‌، شايد مشكل‌ باشد و نتواني‌ اينجا و آنجا بروي‌.
- اين‌ هم‌ حرفي‌ است‌. نمي‌توانم‌ هر جا كه‌ مي‌روم‌ او را هم‌ با خود ببرم‌. راستي‌ آن‌ موقع‌ چه‌ بايد كرد؟
ـ پسرم‌ مثالي‌ برايت‌ مي‌آورم‌: «در روستايي‌ دور، دختري‌ زندگي‌ مي‌كرده‌ كه‌ عاشق‌ ساز و آواز بوده‌ است‌. روزها مي‌گذرد و سرانجام‌ پدر و مادرش‌ او را به‌ يك‌ بخشي‌ جوان‌ مي‌دهند. روزي‌ عروس‌ به‌ خانه‌ي‌ پدرش‌ مي‌آيد. همسايه‌ها دورش‌ جمع‌ مي‌شوند و احوالش‌ را مي‌پرسند. بالاخره‌ از حال‌ و روزگار داماد سؤال‌ مي‌كنند. عروس‌ كه‌ از شوهربخشي‌اش‌ دل‌ پري‌ داشته‌، مي‌گويد: «نمك‌ به‌ زخمم‌ نپاشيد اگر قرار باشد دوباره‌ شوهر كنم‌، نه‌ تنها با يك‌ بخشي‌ ازدواج‌ نمي‌كنم‌; بلكه‌ عروس‌ كسي‌ هم‌ نمي‌شوم‌ كه‌ در روستايش‌ يك‌ بخشي‌ زندگي‌ مي‌كند». فرزندم‌ مي‌خواهم‌ همين‌ مشكل‌ را با تو در ميان‌ بگذارم‌، اگر عروسمان‌ از اين‌ عروس‌ها باشد...
اله‌بردي‌ خنده‌اش‌ را خورد و با جديت‌ گفت‌:
ـ پدرجان‌ ما از آن‌ دخترها نمي‌گيريم‌. همه‌ كه‌ مثل‌ هم‌ نيستند...
ت* ت
«اله‌بردي‌ بخشي‌» روز چهارم‌ موقع‌ غروب‌ به‌ روستاي‌ قاضي‌ اويي‌ رسيد. صحت‌ چوپان‌ او را به‌ گرمي‌ پذيرفت‌ و شترش‌ را در جايي‌ بست‌. به‌ گرمي‌ با او احوالپرسي‌ كرد:
ـ بخشي‌ با اسمت‌ آشنا هستم‌. آفرين‌ بر تو خواسته‌ي‌ ما را به‌ جا آوردي‌. ان‌ شاءا... صحيح‌ و سالم‌ كه‌ رسيده‌ايد؟ مردم‌ «آخال‌»3 چطورند؟
ـ همه‌ به‌ شما سلام‌ رساندند.
ـ از همه‌شان‌ ممنونم‌. زنده‌ باشند.
هنوز تعارفات‌ صحت‌ چوپان‌ تمام‌ نشده‌ بود و به‌ داخل‌ خانه‌ نرفته‌ بودند كه‌ چشمان‌ بخشي‌ به‌ شعله‌هاي‌ آتشي‌ كه‌ از دور ديده‌ مي‌شد، افتاد. بخشي‌ به‌ اطرافيان‌ رو كرد:
ـ ببخشيد آن‌ شعله‌هاي‌ آش‌ از قبل‌ هم‌ بود؟ يا...
در همين‌ لحظه‌ صداي‌ هراسيده‌ي‌ جارچي‌ها در اطراف‌ پيچيد: «آهاي‌ مردم‌ هر كس‌ اسب‌ دارد، سوار اسبش‌ شود و آماده‌ باشد. ياغي‌هاحمله‌ كردند...[اين ياغي با ياغي زبان فارسي فرق دارد ياغي در تركمني بيشتر دشمني كه در حال حمله است را ميگويند-ع دلنواز]... حمله‌ كردند آهاي‌
همه‌ سوار بر اسب‌ آماده‌ي‌ جنگ‌ شدند. بخشي‌ هم‌ بدون‌ هيچ‌ سلاحي‌ سوار بر شترش‌ شد و با آنها همراه‌ شد. نمي‌دانست‌ چه‌ كار كند. به‌ اين‌ طرف‌ و آن‌ طرف‌ مي‌رفت‌ و حيران‌ بود. با خودش‌ گفت‌:
ـ چه‌ كاري‌ از دستم‌ بر مي‌آيد؟ توي‌ اين‌ اوضاع‌ چه‌ كسي‌ مرا مي‌شناسد؟ هيچكس‌. شايد بتوانم‌ سردسته‌ي‌ ياغي‌ها را پيدا كنم‌. اگر پيدايش‌ كنم‌ با او صحبت‌ مي‌كنم‌. مي‌گويم‌ من‌ سلاح‌ ندارم‌; اهل‌ جنگ‌ نيستم‌. مردم‌ بي‌گناهند. چرا مي‌كشيد؟
از شترش‌ سر خورد. دوتارش‌ را به‌ دست‌ گرفت‌ و درميان‌ تاريكي‌ ناپديد شد. از بين‌ «چتي‌ها» و «سازاق‌ها»4 گذشت‌ و آرام‌ طرف‌ ياغي‌ها رفت‌. به‌ چادر سردسته‌ي‌ آنها نزديك‌ شد. همين‌ كه‌ خواست‌ داخل‌ شود نگهبانها او را گرفتند. او را كشان‌ كشان‌ طرف‌ سردسته‌ بردند. سردسته‌ تا او را با آن‌ هيبت‌ ديد، ابروهايش‌ را در هم‌ كشيد:
- اين‌ ديگر كيست‌؟ از كجا پيدايش‌ كرديد؟
- خودش‌ آمد
- كي‌ هستي‌؟ حرف‌ بزن‌؟
- من‌ بخشي‌ هستم‌.
- بخشي‌ چه‌ كساني‌؟
- بخشي‌ تركمن‌ هستم‌.
- من‌ هم‌ تركمنم‌; ولي‌ بخشي‌هايي‌ مثل‌ تو بدردم‌ نمي‌خورند. بگو ببينم‌، براي‌ چه‌ آمدي‌؟
- من‌ آمدم‌ تا خواهش‌ كنم‌ خون‌ بي‌گناهان‌ را نريزيد.
- كدام‌ بي‌گناهان‌؟ من‌ كه‌ به‌ ميل‌ خودم‌ خون‌ نمي‌ريزم‌. ما افراد خان‌ هستيم‌. فقط دستور خان‌ را اجرا مي‌كنيم‌. اگر از جانت‌ سير نشده‌اي‌ دوتارت‌ را بگير و تا وقت‌ داري‌ از اينجا دور شو
بخشي‌ را كشان‌ كشان‌ از چادر بيرون‌ بردند و در دل‌ شب‌، هول‌ دادند و رفتند. او در حالي‌ كه‌ دوتارش‌ را بغل‌ كرده‌ بود به‌ زمين‌ افتاد. به‌ زمين‌ چنگ‌ زد. نمي‌دانست‌ در آن‌ تاريكي‌ مطلق‌ چه‌ كند. آرام‌ آرام‌ به‌ جايي‌ كه‌ شترش‌ را رها كرده‌ بود آمد. شتر همان‌ جا مشغول‌ خوردن‌ برگهاي‌ «چتي‌» بود. سوار شد و به‌ طرف‌ محل‌ زد و خورد حركت‌ كرد. در آن‌ تاريكي‌ معلوم‌ نبود چه‌ كسي‌ با چه‌ كسي‌ مي‌جنگد. نمي‌شد در ميان‌ ان‌ همه‌ سروصدا با كسي‌ صحبت‌ كرد. بخشي‌ مي‌خواست‌ فرياد بزند: «آهاي‌ ياغي‌ها جنگ‌ را بس‌ كنيد. خوب‌ فكر كنيد با چه‌ كسي‌ داريد مي‌جنگيد؟». اما مي‌دانست‌ هر قدر هم‌ فرياد بزند، نمي‌تواند آن‌ غوغا را بخواباند. به‌ ناچار در جايي‌ ساكت‌ و آرام‌ مشغول‌ تماشاي‌ جنگ‌ شد. در همان‌ موقع‌ كسي‌ آمد و افسار شترش‌ را گرفت‌ و به‌ طرف‌ جلو كشيد. بخشي‌ ترسيد و خود را روي‌ ماسه‌ها انداخت‌. خوب‌ كه‌ دقت‌ كرد صحت‌ چوپان‌ را ديد. او را در آغوش‌ گرفت‌ و پرسيد:
- تو چطور در اين‌ شلوغي‌ مرا شناختي‌؟
- همه‌ از كوچك‌ و بزرگ‌ سلاح‌ به‌ دست‌ دارند. هر كسي‌ براي‌ نجات‌ خودش‌ تلاش‌ مي‌كند. تنها تويي‌ كه‌ يكجا ايستاده‌اي‌ و زل‌ زده‌اي‌ مگر مي‌شود وقت‌ جنگ‌ اين‌ طور ايستاد؟ همراهم‌ بيا. ياغي‌ها را فراري‌ مي‌دهيم‌. حالا ديگر آنها شروع‌ به‌ عقب‌نشيني‌ كرده‌اند. تمام‌ فكرم‌ تو بودي‌. اين‌ طرف‌ و آن‌ طرف‌ زدم‌، پيدايت‌ نكردم‌. با خودم‌ گفتم‌ نكند چيزيت‌ شده‌ باشد. خيلي‌ ترسيدم‌. آخر تو مهمان‌ من‌ هستي‌...
آن‌ شب‌، هر طور كه‌ بود، جنگ‌ با رشادت‌ مردم‌، پايان‌ يافت‌ و ياغي‌ها پراكنده‌ شدند. صبح‌ زود مردم‌ روستا كشته‌شدگان‌ را به‌ خاك‌ سپردند.
فرداي‌ آن‌ شب‌، صحت‌ چوپان‌ به‌ جاي‌ آلاچيق‌هاي‌ جشن‌ عروسي‌، سايمن‌5هاي‌ عزا برپا كرد و در موقع‌ روانه‌ كردن‌ بخشي‌ به‌ او گفت‌:
- سفر بخير بخشي‌ اگر خدا قسمت‌ كند دوباره‌ عروسي‌ راه‌ مي‌اندازيم‌.
***
وقت‌ نماز عشاء بود كه‌ «جوما چوپان‌» با شنيدن‌ صداي‌ پارس‌ سگها چاكمن‌6 را روي‌ دوشش‌ انداخت‌ و بيرون‌ آمد. بخشي‌ را ديد كه‌ برگشته‌ است‌:
- چي‌ شده‌ بخشي‌ ان‌ شاءا... خير است‌؟
- جوما آقا، حالتان‌ چطور است‌؟ دامها امن‌ و امانند يا نه‌؟
- خدا را شكر حالا بيا خانه‌ و خستگي‌ در كن‌. ببينم‌ چي‌ شده‌؟ صدايت‌ طوري‌ ديگر شده‌ است‌
- جوما آقا هم‌ صدايم‌ طوري‌ شده‌ و هم‌ صورتم‌ فعلا بهتر است‌ يك‌ قوري‌ چايي‌ به‌ من‌ بدهي‌ تا خستگي‌ در كنم‌. بعد ماجرا را تعريف‌ مي‌كنم‌.
- اي‌ بابا يك‌ قوري‌ چاي‌ كه‌ گفتن‌ ندارد
- جوما آقا من‌ چيزي‌ مي‌گويم‌ و تو چيزي‌ مي‌شنوي‌...
بخشي‌ در حالي‌ كه‌ قوري‌ چاي‌ جلويش‌ بود هر چه‌ ديده‌ بود براي‌ جوما آقا تعريف‌ كرد و گفت‌: «آنچه‌ را كه‌ ديده‌ام‌ اگر با زبان‌ دوتار بيان‌ نكنم‌، با حسرت‌ خواهم‌ مرد. هنوز هم‌ دلم‌ مي‌لرزد».
دوتار بخشي‌ شروع‌ به‌ زاري‌ كرد. جوما چوپان‌ هر از گاهي‌ سرش‌ را با تأسف‌ تكان‌ مي‌داد و لبش‌ را مي‌گزيد و مي‌گفت‌: «عجب‌... عجب‌... پس‌ اينطور... الهي‌ ريشه‌ي‌ ظلم‌ و جور بسوزد».
صداي‌ غمگين‌ دوتار بخشي‌ در صحرا پيچيد. بخشي‌ با سازي‌ كه‌ مي‌نواخت‌ از غم‌ و غصه‌اش‌ مي‌كاست‌. او نفس‌ راحتي‌ كشيد و با صداي‌لرزاني‌ گفت‌:
- جوما آقا شما اولين‌ كسي‌ هستيد كه‌ اين‌ «مقام‌»7 را مي‌شنوي‌. اين‌ مقام‌ را به‌ آن‌ جوانان‌ كشته‌ شده‌، هديه‌ مي‌كنم‌ و اسمش‌ را «آت‌ چاپار» مي‌گذارم‌.
و چند بار ديگر نيز اين‌ ساز را نواخت‌.
***
«آت‌ چاپار8» سازي‌ غم‌انگيز و پرماجراست‌ و به‌ همين‌ خاطر بخشي‌ها شعرهاي‌ «آغلارين‌مي‌گريم‌» را از داستان‌ «حويرلوقغا همرا»9 و «يار سندن‌يار از تو» را از «ذليلي‌»10 با اين‌ ساز مي‌خوانند.

زيرنويس‌ها:
-1 نام‌ منطقه‌اي‌ است‌.
-2 خواننده‌ تركمن‌.
-3 نام‌ منطقه‌اي‌ است‌.
-4 «چتي‌» و «سازاق‌» نام‌ دو گياه‌ به‌ زبان‌ تركمني‌ است‌.
-5 سايمن‌: چادر عزا.
-6 چاكمن‌: باراني‌; پوشش‌ زمستاني‌.
-7 مقام‌ (موس'.): پرده‌ي‌ موسيقي‌، نوا.
-8 آت‌ چاپار به‌ معناي‌ «اسب‌ مي‌تازد» است‌.
-9 حويرلوقغا همرا: نام‌ داستاني‌ تركمني‌ است‌ كه‌ از زبان‌ بخشي‌ها به‌ روزگار ما رسيده‌ است‌.
-10 ذليلي‌: شاعر قرن‌ نوزده‌ تركمن‌.

9/04/2009

بير آيديم "بير باخشي"-آقيش صاپاروف


نام كامل وي " آق موخمد صاپاروف " مي باشد .در سالهاي اوليه استقلال جمهوري تركمنستان از اتحاد شوروي كه آزادي نسبي در عشق اباد ورسانه هايش ايجاد شده بود(1992 آقيش صاپاروف را ديدم كه در صفحه تلويزيون عشق اباد ظاهر شد و برنامه اي با نام " اشنايي با موسيقي پاپ دنيا " ايجاد كرده بود و مجري ان هم خودش بود از "جيبسي كينگز " تا اهنگساز هاي قديمي كلاسيك "موتسارت وبتهوون " سخن مي گفت .و اخرين مدل هاي پيانو و "ارگ از "ياماها " گرفته تا " كرگ " را معرفي مي كرد و خلاصه برنامه بي سابقه و بديعي بود كه متاسفانه با اعمال سياست كيش شخصيت و انزواي فرهنگي وهنري تركمنستان با بيشتر شدن قدرت مرحوم پرزيدنت " نيازوف "نيازي به اين برنامه ها نديدند و خوانندگان درباري نظير "جمال صاپاروا "در راديو و تلوزيون تركمنستان با آواز هايي كه در تمجيد وتعريف از " سردار " بود اجازه نفس كشيدن به هنرمندان مردمي همچون " آقيش " را ندادند

. "

در ضمن مطلب مهم ديگر اين است كه قريب به اتفاق خوانندگان معروف تركمنستان به بلاي اعتياد به " ترياك " و در مراحل بالاتر به " هروئين "مبتلا شده اند .نظير " ن- مردف " خواننده خوش صدايي كه واقعا" حيف است با آن صداي جادويي - اما تنها اسم " آق موخمد صاپاروف " در اين زمينه به نيكي ياد ميشود و آلودگي ندارد و گويا كمي هم به عرفان وتصوف گراييده است اين خواننده كه ترانه هايي با گيتار هم دارد .
(شهريور88 -عثمان دلنواز)

با كليك بر روي اسم لينك زير ترانه "باشلادي " كه شعرش از مختومقلي است را بشنويد ولذت ببريد
البته با كم بودن سرعت اينترنت در ايران براي شنيدن باحوصله باشيد
بجز كساني كه به اينترنت پرسرعت با اي -دي - اس - ال دسترسي دارند .

9/02/2009

نوجواني كه روياي اش در 12سالگي به واقعيت پيوست

نوجوان بولیویایی رکورد فوتبال به جا گذاشت
THURSDAY, 23. JULY 2009, 05:02:03

ورزش و خبر, ...


او جوانترین بازیکنی است که در آمریکای جنوبی در لیگ حرفه ای توپ می زند

یک نوجوان بولیویایی که روز چهارشنبه تولد سیزده سالگی اش را جشن گرفت جوان ترین کسی است که در آمریکای جنوبی وارد لیگ حرفه ای فوتبال شده است.

ماریسیو بالدیویسو از یکشنبه گذشته برای تیم آرورا در دسته اول لیگ بولیوی که پدرش مربی آن است توپ زد.

آرورا آن بازی مقابل لاپاز اف سی را یک بر صفر باخت. در این بازی خطای بدی به روی ماریسیو صورت گرفت که باعث جنجال شد.

علیرغم این او پس از بازی به خبرنگاران گفت که "خوشحال ترین آدم روی زمین" است.

کارشناسان فوتبال می گویند که ماریسیو با آغاز فوتبال حرفه ای در 12 سالگی به راحتی رکورد قبلی متعلق به فرناندو گارسیا از پرو که در سال 2001 در حالی که 13 سال و 11 ماه سن داشت بازی حرفه انجام داد را می شکند.

پدر ماریسیو او را درحالی که 9 دقیقه از بازی مانده بود وارد زمین کرد.

اما یکی از بازیکنان لاپاز با یک تکل خشن او را نقش بر زمین کرد که اشک از چشمان نوجوان 13 ساله جاری ساخت.

در پی این خطا بازیکنان دو تیم سرشاخ شدند و ماریسیو به معالجه ای پنج دقیقه ای کنار زمین نیاز پیدا کرد.

هنگام بازگشت ماریسیو به زمین تماشاگران برخاسته و او را تشویق کردند.

پدر ماریسیو که در سال 1994 در جام جهانی بازی کرده بود از خطا خشمگین بود اما در مورد پسرش گفت: "من خیلی مغرورم، او استعداد زیادی دارد."

ماریسیو که همچون پدرش شماره 10 به تن کرد هنگام ترک زمین ذوق زده بود.

وی گفت: "یک دنیا از همه ممنون هستم. من خوشحال ترین آمدن روی زمینم."

وی گفت احساس آسودگی می کند چون هم تیمی هایش از او حمایت کرده اند.

او گفت: "پدرم گفته بود که اگر درحال بردن باشیم من را وارد بازی خواهد کرد، اما اوضاع طور دیگری شد با این حال من به بازی گرفته شدم."

8/29/2009

وزنه بردار ترکمن جایگاه خود را در میان ستارگان وزنه برداری حفظ می کند




ترکمنستان- عمربیک بازربایف، وزنه بردارترکمن، در تورنمنت بین المللی قزاقستان که به افتخار ایلیا ایلییین، قهرمان المپیک 2008 و برندۀ بازی های آسیایی 2006 برگزار گردید، در جایگاه دوم ایستاد.

ستارگان وزنه برداری از 9 کشور جهان در این رقابت های بین المللی که در روز 11 ژوئیه به پایان رسید، شرکت کرده بودند. در میان آنان شیمون کولتسکی، رکورد دار و برندۀ مدال نقرۀ بازی های المپیک 2000 و 2008 از کشور لهستان، آرسن کاسابی یف، قهرمان جهان در ردۀ نوجوانان در سال 2005، و نظامی پاشایف، قهرمان جهان در سال 2005 از کشور آذربایجان، در این رقابت ها حضور داشتند.

ورزشکار ترکمن، عمربیک بازربایف، شرکت کنندۀ بازی های المپیک سیدنی، آتن و پکن، نه تنها جایگاه خود را در آن عرصۀ پر ستاره گم نکرد، بلکه بسیار هم عالی عمل کرد. وی که در در ردۀ وزنی 62.25 کیلوگرم به رقابت پرداخته بود، در یک رقابت دو مرحله ای، وزنۀ 277 کیلوگرمی (130 کیلوگرم در یک ضرب و 147 کیلوگرم در دو ضرب) را بالای سر برد و در مجموع 391.5 امتیاز کسب کرد. تنها ولادیمیر کوزنتسوف قزاق توانست از او در امتیاز پیشی گیرد. برندۀ رقابت با استفاده از سیستم سینکلر تعیین شد. بر اساس این سیستم، وزن وزنه بردار با مجموع وزنه هایی که وی بلند می کند، ربط داده می شود.

عمربیگ بازربایف 27 ساله، وزنه برداری نامدار جهان، در مرکز ملی وزنه برداری و تحت نظر اکرام متکریموف، مربی بزرگ ترکمنستان، خود را آماده می سازد. بازربایف همۀ موفقیت های گذشتۀ خود مانند کسب مدال های گوناگون و پیروزی هایی که در رقابت های بزرگ بین المللی به دست آورده است را مدیون مربی خود می داند.

عمربیگ به محض بازگشت از آستانه، آماده سازی خود را برای حضور در رقابت های قهرمانی جهان که قرار است در ماه نوامبر برگزار گردد، آغاز خواهد کرد.

قهرماني دختر تركمنستاني در مسابقات تنيس جهاني آلماتي



دو تنیس باز به نام های جهان بایرامووا و ایگور بارزاسکوف، از عشق آباد، در مسابقات آزاد «قزاقمیز»، مسابقات جهانی تنیس جوانان که از 10 تا 16 اوت در آلمآتی قزاقستان برگزار گردید، مدال هایی را کسب کردند.

بایرامووا، در مسیر خود برای کسب عنوان قهرمانی زنان، میلانه امام نیازووا، تنیس باز برگزیدۀ قزاقستان، را در مسابقۀ نیمه پایانی با نتیجۀ 6 بر صفر در دو ست پیاپی شکست داد. او همچنین در مقابل بازیکن ردۀ دوم، آلیسا سلیونکو، از قزاقستان به یک پیروزی قاطع دست یافت. سلیونکو بازی را تنها در یک ست واگذار کرد.

در مسابقات مردان، بازی ایگور بارزاسکوف در مقابل دانیل میشنکو از قزاقستان در مرحلۀ یک چهارم پایانی به دلیل باران دچار وقفه شد. اما در روز پس از آن، بارزاسکوف در مبارزه ای سخت و بی امان در حالی که ست آخر را با نتیجۀ 10 بر 8 به پایان رساند، پیروزی را از آن خود ساخت. درست یک ساعت پس از این ماراتون سه ساعته، ایگور بار دیگر به زمین تنیس بازگشت و در بخش نیمه پایانی با نتایج 2 بر 6، 6 بر 2، و 4 بر 6 بازی را به تنیس باز ردۀ دوم، عبدل ولی عبدالرحمانوف از قزاقستان واگذار کرد و سرانجام برندۀ مدال برنز شد.

در نشست خبری که در پایان این مسابقات برگزار شد، آکادمی تنیس «حس ششم» بلژیک، از بایرامووا و بارزاسکوف دعوت کرد تا در مسابقات جهانی در بلژیک شرکت کنند.

تنیس بازان جوان و موفق ترکمن به همراه مربیان خود، اولگا بابایان و نلی ووینیچ، پیشکسوت تنیس بازان، پس از دیدار کوتاهی از وطن به آلمان پرواز کردند تا در دو مسابقۀ معتبر اروپایی که قرار است در پایان ماه جاری برگزار شود، شرکت کنند.

8/22/2009

ماه مبارك رمضان در اينه زندگي اقوام


رمضان و زندگی روزمره اقوام

"الله یولی"، مراسمی ترکمنی است که چند روز پیش از شروع ماه رمضان آغاز شده و با قربانی و نذری دادن غذا به آشنایان همراه است. در این مراسم که اغلب مراسمی مردانه است افراد، دور هم و در خانه فرد نذری دهنده جمع شده و غذا می خورند. از نذریِ پخته شده برای زنان نیز که در خانه های خود هستند فرستاده می شود. این مراسم درحقیقت نوعی بخشش در راه خداست و ترجمه فارسی عبارت الله یولی نیز همان "در راه خدا" است.
در برخی روستاهای سمنان هم زنان دور هم جمع شده و مراسم حنابندان ویژه استقبال را برگزار می کنند. آنها با حنا گذاشتن بر دست و پای خود برای آمدن این ماه، آماده می شوند. در تبریز چنین رسم است که افراد، چند روز مانده به ماه رمضان برای غبارروبی از مساجد جمع می شوند که به این مراسم "قاباخلاما" می گویند. مردم یزد هم با مراسم "کلوخ اندازان" به استقبال رمضان می روند، مراسمی که در آن، افراد به طور دسته جمعی به طبیعت رفته و به شادی می پردازند و غذایی محلی به نام "شولی" نیز می خورند. همه آنچه در بالا گفته شد تحت عنوان مراسم پیشواز ماه رمضان می گنجد، ماهی که تحت عنوان "ماه میهمانی خدا" شناخته شده و ارزش هر روز آن از نظر فرهنگ ما بیشتر از هزاران روز معمولی برآورد می شود. بدون شک، وجود چنین باوری، علت وجودی بسیاری از رسوم دیگری است که پیرامون رمضان شکل گرفته اند، رسومی که حتی روزمرگی های زندگی را در این ماه، تحت کنترل خود درمی آورند. این یادداشت، گذری بر تاثیر رمضان بر روزمرگی های زندگی اقوام دارد.
***
کوه نشینان منطقه الموت قزوین در قدیم با شنیدن صدای موذن محل و یا آواز سوم خروس خانه شان برای سحری خوردن بیدار می شدند. در بین مازندرانی های قدیم نیز کسانی که آرزوی به دنیا آوردن فرزند پسری را داشته اند نذر می کردند که ماه رمضان، مردم را برای خوردن سحری از خواب بیدار کنند. آنها این کار را از طریق ضربه زدن بر روی یک پیت حلبی انجام می دادند. مشت زدن به دیوار خانه همسایه دیوار به دیوار و زدن در همسایه ها از دیگر شیوه های سنتی این موضوع محسوب می شده است. خواندن اشعار و ادعیه ای مخصوص بر روی پشت بام خانه ها و یا حین عبور از کوچه ها از شیوه های سنتی بسیاری اقوام برای بیدارباش زمان سحر بوده که به عنوان مثال، در سمنان به شوخوانی معروف است. روشن کردن چراغی و گذاشتن آن در نقاط مرتفع ده نیز از سنت های قدیمی یزدی ها برای حل این مسئله است. نگاهی به این رسوم نشان می دهد که ظاهرا در گذشته، یکی از مهمترین نگرانی های مردم، خواب ماندن در سحرهای این ماه و از دست دادن روزه آن روز به عنوان یک فرصت غیرقابل جبران بوده است. به همین دلیل، تدابیر جمعی ویژه ای اندیشیده اند که این بخش از زندگی روزمره آنها را کنترل کرده و جلوی این تهدید را بگیرد.
موضوع دیگری که توجه به آن می توانسته امکان این روزه داری سی روزه را برای مردم فراهم کند عامل غذا بوده چرا که افراد تمایل نداشته اند به دلیل ضعف جسمی، فرصت روزه داری در این ماه را از دست بدهند. به همین دلیل ماه رمضان اغلب با غذاهای مقوی ویژه ای گره خورده است. در کنار خرما و زولبیا و بامیه، اقوام مختلف، غذاهای مختلفی را نیز برای سحری این ماه ترجیح می دهند. در بین تویسرکانی های همدان غذای سحری عموما با رشته پلو همراه است. در مازندران نیز در گذشته از نوعی غذای محلی به نام "قرقناق" استفاده می شده و هم اکنون نیز تخم مرغ و برنج، جایگاه خاصی در سحری دارد. در سفره افطاری شهر قزوین نیز از آش حلیم و نیز غذای محلی "دیماج" اغلب استفاده می شود. غذای موسوم به "لرزان" نیز از غذاهای این ایام شاهرود و دامغان است. اردبیلی ها در این ماه از "فرنی" با مربای گل و نیز از آش دوغ زیاد استفاده می کنند. مسئله غذاهای این ماه علاوه بر آنکه در پاره ای موارد جنبه تقویت جسمانی دارد در برخی موارد نیز بیشتر متکی به باورها و اعتقادات است، برای مثال در برخی شهرها از جمله شهر شاهرود، خوردن کله پاچه در شب 27 رمضان که شب کشتن قاتل حضرت علی است یک ترجیح غذایی محسوب می شود. این حرکت درحقیقت، حاوی مفهومی کنایی " بارگذاشتن کله ابن ملجم" اشاره دارد.
گذشته از این ها رسوم دیگری هستند که باز به زبانی دیگر به همین مسئله اهمیت ماه رمضان اشاره دارند. از جمله این رسوم می توان به همدانی های قدیم اشاره کرد که معتقد بوده اگر کسی خرده های نان سفره افطار را تا آخر این ماه جمع کرده و در آبگوشت عید قربان بریزد و بخورد همه آرزوهایش برآورده می شود. در بعضی شهرها از جمله مازندران نیز بزرگترها به کودکانی که برای اولین بار در ماه رمضان روزه کامل می گیرند پیش از افطار اولین روزه شان هدیه ای می دهند که به آن "روزه سَری" گفته می شود.
***
رمضان در فرهنگ ما با تشریفات ویژه ای آغاز می شود و با مقررات و قواعد پیچیده ای ادامه پیدا می کند؛ مقرراتی که برای مدتی طولانی (طولانی تر از چند ساعت و چند روز) همه امور زندگی (حتی روزمرگی های آن) را تحت تاثیر قرار می دهد. دهه آخر این ماه با یک دوره عزاداری و سوگواری آغاز شده و درنهایت به یکی از بزرگترین اعیاد مسلمانان ختم می شود، یعنی در این ماه، غم و شادی در مناسک، به موازات هم و به فاصله چند روز از هم تجربه می شوند. در این ماه از افراد خواسته می شود که به خودسازی بپردازند، درحالی که از آنها خواسته می شود دید و بازدید کنند و در جمع های افطاری حاضر شوند، و شاید همه اینهاست که از رمضان، ماه خاصی می سازد متفاوت از همه روزهای سال.

این مطلب ابتدا در ماهنامه سپیده دانایی منتشر شده است.

آلبوم عكس جوانان تركمن صحرا



2-نام : حاج قربان طريك
عكاس و خبرنگار
سايت : www.turkmensnews.com
متاهل
وبلاگ : دارد
اهل :گنبد كاووس

_____________________________________________________________________________________

3- نام : صديقه جاذبي
خبرنگار نشريات استان
ادرس ايميل :ailajazebi@yahoo.com
اهل:گميشان
وبلاگ ها
menturkmen.blogfa.com
:http://aghmaia.blogfa.com/
در حال حاضر دانشجو كارشناسي ارشد دانشگاه تهران

البوم عكس جوانان تركمن صحرا -1

مدير سايت اولكاميز جوان :از اين پست به بعد قصد داريم البوم عكسي عمومي براي جوانان (فرقي نمي كند از چه قشري باشد دانشجو - كارمند , شغل ازاد و....) داشته باشيم
ابتدا از كساني كه در دسترس من بودند شروع كردم , از همه و همگي جوانان علاقمند به حضور در اين آلبوم دعوت ميكنم با ايميل عكس و حداقل نام و نام خانوادگي خود را براي ما بفرستند
ulkamiz@yahoo.com
ما از تك تك انها استقبال مي كنيم تا جوانان همديگر را بشناسند .با آرزوي موفقيت در زندگي

-------------------------------------------------------------------------



1- نام : محمود اسماعيلي
فارغ التحصيل مهندسي كامپيوتر

ادرس ايميل esmaeili_mahmoud@yahoo.com

اهل : آق قلا
فعلا" در حال خدمت وظيفه عمومي

8/18/2009

گزارش ايران صدا از موسيقي تركمن صحرا


براي شنيدن تيتر بالا را كليك كنيد

دختر هنرمند - تركمنستان


"

آسان كردن ازدواج جوانان


--------------------------------------------------------------------------------
فرصتي براي آشنايي دختران وپسران تركمن : چيزي كه نيست !

در ادوار قديم تركمنها در محيط هاي كوچك و طايفه اي بودند مشكل شهر نشيني نمود پيدا نكرده بود ولي امروزه كه پسر بيشترش در دانشگاه شهر هاي ديگه است و يا مشغول كار در كارگاه هاي شهر هاي صنعتي -حتي براي يافتن زوج مناسب دچار مشكل ميشود . تدبيري مناسب لازم است .اگر دقت كرده باشيد در بعضي مراسم دختري كه عروسي دارد يا مراسم جشن عروسي متعلق به مرد بيخودي شلوغ است و ترافيك جوانان اعم از دعوت شده يا نشده وجود دارد و در دور بر مراسم از سر وكول هم بالا مي روند,انها از همين فرصت كوتاه براي ديدن دختران مي خواهند استفاده كنند و در اين بين هركي كه روحيه بيشتري داشت (يا ركتر بگويم پررو بود ) يا كساني كه زيبايي صورتشون بيشتر بچشم مي ايد طرف مناسب خود را پيدا مي كنند و كانديدي براي ازدواج در اينده شان مي يابند
ولي زياد هستند دختران و پسران و جواناني كه حالا چون دكتر مهندس نشده اند و يا صاحب مال ومنال
نيستند در كنج خانه ها هستند و به قول شاعر : دختران انتظار
جالب است كه طي آئيني قديمي در هر مراسم برادران قزاق كه چند شبانه روز طول مي كشد دختران و پسران روبروي هم در اطاقي كه جشن بر پاست مي نشينند و افراد مورد علاقه خود را اجازه دارند نگاه كنند
ولي در تركمن صحراي ما وضع كمي ناجور به نظر مي رسد و به مشكلات ازدواج دختران علاوه بر مسائل مالي اين مسئله ذكر شده هم اضافه گشته است . سن پسران اگر هم زياد باشد زيان كمي دارد تا نسبت به دختراني كه سالهاي جواني خود را از دست بدهند و موفق به ازدواج و يافتن فرد مورد علاقه خود نشوند
در شهرهاي فارس نشين يا ممالك خارج امروزه اينترنت و سايت ها هم به كمك ازدواج جوانان آمده اند .
از ضرر وزيان چت هاي افراد سوء استفاده گر كه بگذريم
سايت هاي همسر يابي مشكل بسياري جوانان را حل كرده است
( كاريكاتور وعكس بالا به همسر يابي با عجله و شتابزده در اينترنت و يا دنياي واقعي اشاره

دارد - خوب لا اقل ما همين راهم براي بعضي دخترها نداريم و اصلا" فرصت هايي انها ندارند تا با افراد مختلف آشنا بشوند و به عوارضي نظير همسر دوم و يا غيره دچار مي شوند .
به اين اميد كه در اينده مشكلات حل شود - نظر شما ؟
---------------------------------------------------------------------

نظر خوانندگان :
"آسان كردن ازدواج جوانان"
1 Comment - Show Original Post
امین said...
باسلام
از کار ارزشمندی که انجام دادی خوشحال شدم.
کوچیک شما امین

8/18/2009 11:21 PM

7/31/2009

10 روش ساده براي جوان نگهداشتن " مغز "

/ 1/کاری انجام دهید
دانشمندان بر این باورند که نرمش های هوازی منظم می تواند ساده ترین و مهم ترین راه برای سلامتی طولانی مدت مغز باشد. در حالی که قلب و ششها واکنشی سریع نسبت به دویدن بر روی دستگاه دوی ثابت نشان می دهند، مغز هم به آرامی با هر قدم قعالیت میکند. برای سلامت دائمی مغز، روزانه حداقل ۳۰ دقیقه فعالیت جسمانی (دویدن و نرمش های هوازی) می تواند نقش شایان توجهی داشته باشد.

۲/ متعادل بخورید
انرژی بسیار زیاد یا انرژی بسیار کم خللی بزرگ در کارایی مغز ایجاد میکند. رژیم غذایی تشکیل شده از مواد قندی کم با فیبر بالا و چربی و پروتئین معمولی بسیارآرام تر از غذاهایی با میزان قند بالا (مانند شیرینی جات و نشاسته) در بدن تجزیه میشوند. سرعت ثابت و ملایم هضم در روده مقدار انرژی بیشتری را به مغز می رساند، و باعث بهینه‏سازی سوخت و ساز در ارگانهایی شوند که می توانند در سلامتی طولانی مدت نقش بسزایی داشته باشند.

۳/ مراقب رژیم غذاییتان باشید
در حالی که پرخوری فعالیت مغز را کند میکند و در طولانی مدت باعث وارد آمدن به مغز می‏شود، کمبود کالری هم می تواند اثر مشابهی را بر مغز گذارد. رژیم های غذایی مفرط می تواند باعث طولانی شدن برخی دردها در بدن و در نتیجه سلب آسایش شوند، احساسی که باعث اعتیاد افراد به لاغر ماندن (anorexia) (ترس از چاق شدن) شود. بسیاری از مطالعات رژیم های غذایی مفرط را با حواس پرتی ، اختلال در حافظه و پریشانی مرتبط می دانند.

۴/ مراقب بدن خود باشید
بسیاری از بیماری های قابل پیشگیری مانند دیابت نوع دوم، چاقی، فشار خون و… می توانند تاثیر بسزایی در پیر شدن مغز داشته باشند. فعال و سالم نگه داشتن سیستم گردش خون با کارهایی از قبیل سیگار نکشیدن و عدم استفاده از چربی های اشباع شده مانع از پیری زودرس مغز میشود.

۵/ از استراحت و آرامش لذت ببرید
در زمان استراحت و رویا، خاطرات به آرامی مرور میشوند، بعضی دور ریخته میشوند و بعضی ذخیره می شوند. مطالعات نشان می‏دهند وقتی دچار کمبود خواب هستیم، پروتئینی که سیناپس‏ها (محل تماس دو عصب) را شکل می دهد توانایی کافی برای تفکر و فراگیری را از دست می‏دهد، علاوه بر این خواب ناکافی با فراموشی در ایام کهولت رابطه مستقیم دارد.

۶/ از قهوه تان لذت ببرید
تحقیقات نشان داده است که استفاده منظم از کافئین از مغز محافظت می کند. بر اساس یک مطالعه علمی ۲ الی ۴ بار سرحال آمدن بعد از خستگی در یک روز می تواند به کاهش فراموشی کمک کند و ۳۰ تا ۶۰ درصد از بروز آلزیمر پیشگیری کند. اینکه آیا کافین موجود در چای و قهوه باعث رفع خستگی میشود یا آنتی اکسیدان موجود در آنها هنوز مشخص نیست اما قهوه باعث افزایش سطح هوشیاری در این بعد از ظهر و چند سال بعد میشود.

۷/ ماهی بخورید
براساس تئوری های جدید وجود ماهی در رژیم غذایی انسانها می تواند نقش بسزایی در تقویت حافظه انسانها داشته باشد. اسیدهای چرب مورد نیاز مانند امگا ۳، برای ساختمان مغز مهم بشمار می آیند و تاثیر آنها برای درمان بیماری های مغزی بسیار موثر است. مطالعات انجام گرفته بر روی تاثیر مکمل امگا ۳ نتایج جالبی را به همراه داشت که نشان می داد امگا ۳ دربرخی دیگر از منابع غذایی مانند تخم کتان، ماهی ها و برخی از حیوانات علف خوار نیز یافت می شود.

۸/ خونسرد باشید
استرس تاثیر بد و مخربی روی مغز می گذارد و با ترشح هورمون‏های خطرناکی در ناحیه‏ی هیپوکمپوس (hippocampus) و سایر قسمت های مغز، حافظه را تحت تاثیر قرار می‏دهد. بعضی از دانشمندان بر این عقیده‏اند که داشتن یک زندگی متعادل و دنبال کردن فعالیت های آرامش بخش مانند یوگا، حضور در اجتماع و انجام فعالیت‏های هنری می تواند روند فراموشی بر اثر کهولت سن و پیری مغز را به تاخیر بیاندازد.

۹/ از مکمل ها استفاده نکنید
اخیرا استفاده از مکمل ها به وسیله برای جبران کاستی‏ها تبدیل شده اند، استفاده از مکمل های آشنا برای ما مانند مولتی ویتامین ها تنها نوعی هدر دادن هزینه است. دارو های مکملی مانند (ginkgo) و (melatonin) امروزه از نظربسیاری از افراد به سطل های زباله تعلق دارند. علیرغم منشا طبیعی، اینگونه داروها فاقد عوارض جانبی نیستند، عوارضی مانند: فشار خون بالا، مشکلات گوارشی، مشکلات باروری و افسردگی. برای انسانهای سالم داروی (ginkgo) هیچ تاثیر مثبتی ندارد و گاها تاثیر دارونماها از این گونه مکمل ها بیشتر است.

۱۰/ مغز را به چالش بکشید
حل یک جدول، بازی فکری یا تست هوش به عنوان سوالات هوش و محرک مغز به شما کمک میکنند تا همیشه ذهنی جوان و سالم داشته باشید. هرچند که کمبود سواد عامل موثری در کاهش حواس و کمکاری ذهن است. هرچه بیشتر برای یادگیری تلاش کنید، ذهن شما برای دوران کهولت آماده‏تر و جوانتر خواهد بود. کلید کار میتواند انجام یک کار چالشی جدید مانند حل یک پازل جدید و سرگرم کننده باشد.

مردان سرشناس قبلا چه شغلی داشتند

مردان سرشناس قبلا چه شغلی داشتند؟

آدولف هیتلر...................دیكتاتور آلمان........................نقاش پوستر

آلبرت انشتنن........فیزیكدان...............منشی اداره ثبت

امیركبیر............صدراعظم ناصرالدین شاه.............آشپز

جرالدفورد .............رئیس جمهور آمریكا.........مانكن لباس مردانه

جوزپه گاریبالدی..............انقلابی ایتالیایی........................ملوان

جیمی كارتر..................رئیس جمهور آمریكا.....................بادام كار

رونالد ریگان..................رئیس جمهور آمریكا.....................هنرپیشه سینما

شون كانری........... هنرپیشه سینما.............بنا و راننده كامیون

كلارك گیبل..............هنرپیشه سینما........................چوب بر

ویلیام فالكنر..............نویسنده.......................نقاش ساختمان

گاندی........................رهبر فقید هند..........................وكیل دادگستری

جرج واشنگتن.........اولین رئیس جمهور آمریكا...........كشاورز

نادرشاه افشار............موسس سلسله افشاریه...........پوستین دوز

یعقوب لیث...................سرسلسله صفاریان..................رویگر

امیر اسماعیل سامانی....سرسلسله امرای سامانی.........ساربان

آلپتكین..................سرسلسله غزنویان...............غلام زر خرید

فرخی سیستانی.......شاعر مشهور ایران...............كارگر كشاورز

حضرت محمد(ص)..........پیامبر بزرگ اسلام.....................شبانی/ تجارت

حضرت عیسی (ع).........پیامبر بزرگ مسیحیت.................نجار

حضرت موسی (ع).......پیامبر بزرگوار یهود................چوپان

پاندیت نهرو...............نخست وزیر هند.............وكیل دادگستری

موسولینی.......دیكتاتور ایتالیا...........................روزنامه نویس

ساموئل مورس.....مخترع آمریكایی........................نقاش

جك لندن................نویسنده آمریكایی..............كارگر كشتی

آلبر كامو.........نویسنده فرانسوی.....................معلم

ریچارد نیكسون......رئیس جمهور آمریكا..........وكیل دادگستری

آبراهام لینكلن......رئیس جمهور آمریكا.....................هیزم شكن

گی دو موپاسان.......نویسنده آلمانی.................كارمند دریا داری

چارلز دیكنز.........نویسنده انگلیسی.............منشی

آناتول فرانس........نویسنده فرانسوی......................كتابفروش

مولیر................نویسنده بزرگ فرانسوی...............هنرپیشه

هربرت جرج ولز ...........نویسنده بزرگ انگلیسی.........شاگرد بزاز

ارنست همینگوی.......نویسنده بزرگ آمریكایی..............خبرنگار

ویلیام شكسپیر........نویسنده بزرگ انگلیسی.......هنرپیشه سیار

فیدل كاسترو........رئیس جمهور كوبا.............دانشجوی حقوق

كاردینال ریشیلو.......صدر اعظم معروف فرانسه.............كشیش

ناپلئون بناپارت.......امپراطور فرانسه.......افسر توپخانه

كریم خان زند...موسس سلسله زندیه..........تیر انداز سپاه نادر شاه

میرزا تقی خان امیركبیر....صدر اعظم ناصرالدین شاه............منشی

ژاندارك........شخصیت نیمه مذهبی و قهرمان فرانسوی........چوپان

هانری فورد.....كارخانه دار آمریكایی............ساعت ساز

توماس ادیسون......مخترع بزرگ آمریكایی..........تلگرافچی

آلفرد نوبل....... بنیانگذار جایزه نوبل........ كارگر كارخانه

والت دیزنی....مخترع سینمای انیمشن.........پادوی مغازه

میكلانژ..........نقاش مجسمه ساز ایتالیایی........سنگ تراش

7/22/2009

خبري از سايت دانشجويان تركمن :اختلاف سن ازدواج در حدودي , مفيد است .



دانشمندان استرالیایی با بررسی بیش از دو هزار زوج دریافتند شوهران باید حداکثر دو تا سه سال کوچکتر و یا هشت تا 9 سال از همسران خود بزرگتر باشند.

به گزارش خبرگزاری مهر، محققان دانشگاه ملی استرالیا با مطالعه بر روی حدود دو هزار و 500 زوج استرالیایی خوشبخت و بدبخت به مدت 6 سال بین سالهای 2001 تا 2007 فاکتورهای سازگاری و بحران در روابط زناشویی را مورد بررسی قرار دادند. یکی از این فاکتورها "سن" است که از در یک ازدواج خوب از اهمیت بالایی برخوردار است.

نتایج این تحقیقات نشان می دهد برای زنان بهتر است با مردانی ازدواج کنند که حداکثر 8 تا 9 سال از آنها بزرگتر و یا در نهایت دو تا سه سال از آنها کوچکتر باشد. این اختلاف سنی تا حد چشمگیری پدیده طلاق را کاهش می دهد. در حقیقت مردانی که سن آنها از همسران خود بسیار کمتر و یا بسیار بیشتر است شوهران خوبی نیستند.

براساس گزارش سیدنی مورنینگ هرالد، به گفته این دانشمندان، فاکتور سن بیش از سایر فاکتورها از قبیل سطح فرهنگی و یا ریشه های جغرافیایی در ایجاد حس مشترک میان زن و شوهر نقش دارد. همسن بودن به این معنا است که زن و شوهر هر دو از دلبستگیهای مشابهی در موسیقی، سیاست و مسائل مروبط به یک نسل برخوردارند به طوری که 17 درصد از جداییها در مواردی اتفاق می افتد که این اشتراکات وجود ندارند.

7/13/2009

معرفي " گروه موسيقي يانگلان "و فريدون رومي





يكي از استعدادهاي موسيقي تركمن صحرا كسي است كه امروز مي خواهيم او را به شما معرفي كنيم

و به جرات مي توان گفت يكي از هنرمندان مطرح استان گلستان و او" فريدون رومي " است

بااستاد فريدون رومي كه اين ايام در اكثر شهرهاي گلستان و اموزشگاه هاي موسيقي مشغول اموزش ارگ الكترونيك وگيتار است در محل كلاسش در بندر تركمن مصاحبه كوتاهي داشتم .

فريدون رومي در دوران راهنمايي واوايل دبيرستان ذهن خلاق خود را در گروه هاي سرود اموزشگاهي بندر تركمن نشان مي دهد و به گفته خودش در ان دوران كه هيچگونه اموزشگاه ازاد موسيقي نبود در سال 1364واحد فرهنگي هنري سپاه بندر تركمن از نوجوانان علاقمند گروه سرودي تشكيل مي دهد و باز هم به نقل از ايشان تا يك سال بدون موسيقي فقط سرود خواني ميكردندكه در سال دوم فردي بنام " عاشور ايگدري " را واحد هنري مي اورد كه با اكارديون بچه ها را همراهي مي كرده است .
بعد ازاعزام و رفتن گروه سرود به مسابقات استاني و ساير مراسم ها فريدون خود شروع به كار با ابزارالات موسيقي مي نمايد و ابتدا نواختن "اكارديون "را شروع مي كند سپس با پيشرفت كار وي در غالب گروه هاي محلي كه برادربزرگترش "فرهاد "نيز جزو ان بود به مراسم هاي عروسي نيز مي رفتند .
رومي مي گويد در ان موقع نزديك به نود و يا صد درصد مراسم جشن عروسي فقط با اهنگ خالي و پايكوبي ورقص شركت كنندگان در جشن سپري مي شده است و اجراي ايدم و ترانه (خلق آيدم بخصوص )با تمپو جازو اكارديون هم كار دشواري بود و هم متقاضي بندرت پيدا ميشده است .

بعدها با رايج شدن ارگ هاي الكترونيك فريدون مي گويد كه كار نوازندگان و خوانندگان سهل تر شد و انواع اهنگها وترانه هاي تركي اذري وتركمني را گروه هاي موزيك توانستند اجرا كنند لذا فريدون با گروه هاي حرفه اي تر مانند :حاجي مخمد ايري (مخي ),عبدالرخمان فراخي -بايجان ايري - حميد كر-ناصر اسايش و ... همراه مي شود
وبا سازهاي كوبه اي مانند تمپو و جاز نواختن نيز فريدون خودي نشان مي دهد.
از وي در مورد پيش كسوتان موسيقي غير سنتي تركمن يا همان " استرادا " دك دورمه بخشي ها و نوازندگان پرسيدم : او جواب داد :پيش كسوتهايي كه در دوران خود من بودند مي توانم از مخي ايري و بايجان - فرهاد تاريخي - برادران ادريس كر- و عبدالرحمن فراخي -حاجي شيرمحمدلي - كريم ميرزامحمدي- حاجي سوقي- قيوم بشين نام ببرم و پيش كسوت اين عزيزان هم افرادي مانند "خدر گلديخاني " عطا جمالي و اوراز علاقي را وصفشان را شنيده ام .

زندگي هنري اين هنرمندپستي وبلنديهايي نيز داشته است وي حتي تجربه كار كردن در دريا و صيادي نيز داشته است و تجربه ديگر او در سالهايي كه فضاي سخت گيري و محدوديت براي ابزارالات موسيقي در شهر هايي مانند بندر و گميشان حاكم بوده با گروه خليفه "ابراهيم عدلي "در شرق تركمن صحرا و اق قلا چند سال همكاري مي نمايد

همزمان درسالهاي 73به بعد با راهنمايي همسايه هنرمندش " تاج بردي پيكر "به اموختن اكادميك و تئوري موسيقي علاقمند ميشود و در همان سالها بطور علمي و اصولي ساز " گيتار " را از استادش در گرگان بنام " سهيل سركرده "مي اموزد .
سپس راهي كلاسهاي اموزش موسيقي در تهران مي شود كه عناوين انها باختصار چنين است :

سبك شناسي : استاد كامبيز زماني
گيتار : استاد پيشكسوت بهمن نصر
آهنگ سازي و(سلفژ هارموني ):آرش عباسي فوق ليسانس موسيقي

در اخر يك سوال فني هم از اقاي رومي مي كنم و ان اين است ما مي شنويم رشته موسيقي كلاسيك وموسيقي پاپ
لطفا" كمي توضيح دهيد
جواب : ببينيد موسيقي دوبخش مهم دارد موسيقي كلاسيك و موسيقي پاپ

موسيقي غني كلاسيك در انها كلام كمتر است و اهنگهاي با نظم و ترتيب و كلاسه شده قديمي موسيقي كلاسيك هستند كه محتاج تفكر و تامل در افكار سازنده اثر هستندمانند اهنگهاي باخ و بتهون كه با گيتار هم اجرا ميشوند ..متاسفانه بعلت فقر موسيقي كه ما در ايرانيها داريم اين اهنگها را مخاطب عام نمي پسندد و سنگين وخسته كننده ميشود

در مقابل موسيقي كه سبكتر است و مخصوصا" در ايران اهنگهايي با شعر و كلام بيشتر همراه است و شادتر است از موسيقي پاپ بهره مي برند

سوال : استاد رومي در سالهاي اخير شما را در جمع مردم كمتر مي بينيم ؟
جواب : با حدود صد هنر اموز كه من در كلاسهاي شهر هاي مختلف استان دارم و مسئووليتهايي در صدا وسيما متاسفانه وقت نمي كنم ولي در مراسمات خاص و مناسبتها اهنگ اجرا مي كنيم

ياد اور ميشوم كه اقاي رومي عضو شوراي شعر و موسيقي صدا وسيماي استان و همچنين ناظر ضبط و ...هستند

مصاحبه از : عثمان دلنواز - آق قلا تير ماه 88

-----------------------------------------------------------
در اين سالها فريدون رومي با گرد اوري هنرمنداني همچون شاگرد خودش " كريم فرجاد " در رشته گيتار و خوانندگي برادرش "فرهاد " و پيانو " كاكا خوشنام " و تمپو " يوسف علاقي " گروه موزيك "يانگلان " را تشكيل داده اند . " فرهاد رومي " كه صدايي شبيه به انه بردي عدان دارد و اهنگهاي اورا نيز مي خواند طرز اجرايش را در امچلي ديده بودم .و پير مردي صداي او را تحسين كرد و گفت : ماشاالله اين جوان " انه بردي عدانف " را زنده كرد .

اين هم عكس ان مراسم كه بايد ببخشيد چون تصوير موبايل است :


گزارش سايت موسيقي توركمن موزيك با مديريت پروفسور "فرزاد مرجاني "در تركيه


Yanglan aydim saz toparning yol bashchising biugrapisi

Fereydon Roumi:

Adim fereydoun roomi, ataming adi abdolmejid, 1353nji eylda bender Turkmen de doghdim, ilki 11 yashda medersaning aydim saz toparinda aydim aydip bashladim, songh accordion saz ghorali belen tanshdim, song drum sazi ghorali ozim ochin satin alip chalip bashladim, song Turkmen sazi ghorali ghjeghi elme alip tajberdi peikerden oghrini yolni orenip tehranda yurt ichinda gechrlian yashlar festivalina ghoshilp diplom bayarghna eye boldim, song electronic org sazini eorendim, ondan song guitar saz ghoralining ilki sapaghlarini soheil sarkarda dien sazandedan orendim, song bo sazi kamel leshdirmeg ochin tehranda beli ostad kambiz zamaning va bahman nasring yalarina ghtnadim, song bolsa flute bohem dien saz ghoralini soheil sarkarde den orendim, song saz doretmek bilen ghzghilanip teori musighini harmooni konterpoani va solfezhi va piano sazi chalmaghi arash abasi dien ostad den tehrana ghtnab eorendim, elbetda camputerda aydimlar va sazlari yazmaghlighda kaka khoshnam dien dostomdan orandim, hazir gorganda,Aliabad da,gonbad da va bender turkmenda guitar sazini va piano sazini eoretyian, va 100 gholay shgrdim bar nacha aydim doretim sheilada dekomental dir animation va yane bir nacha kinong sazlarini yazdim aydimlarim bolsa radio&televizyonda gorilp dor.

Elbetda shorda elmdam yol gorkezip va hazirem yol gorkezip doron agham va ostadim tajberdi peikerden elmdama minetdar.



Toporing aghzalari



1-fereydoun rumi(accordion)

2-ferhad rumi (aydim chi)

3-kerim farjad(guitar)

4-kaka khoshnam(piano)

5-usup alaghi(dep)

aydimlari dinglab lezet alip oz nazarlaringizi biza yazmanghizi khayesh adyars bizing adreslerimiz:

براي شنيدن اهنگ در سايت تركمن موزيك به آدرس زير مراجعه كنيد
http://www.turkmenpop.com/Yanglan_topary.html

وبلاگ كريم فرجاد - موسسه موسيقي سونات گنبد
http://sonatmusic.mihanblog.com/

7/11/2009

" شاهين جعفرقلي " خواننده مراسم خاكسپاري مايكل جكسون


نوجوان مازندرانی خواننده مراسم خاکسپاری مایکل جکسون


تاريخ و ساعت : 17 تير 1388 - 23:46 کد خبر : 14802



شمال نیوز: : مراسم یادبود مایکل جکسون خواننده پاپ صبح دیروز سه شنبه به وقت محلی در استیپلزسنتر لس آنجلس برگزار شد؛ مراسمی که به خاطر مرگ ناگهانی او در 50 سالگی با جنجال ها و حاشیه های فراوانی همراه بود و برای مدتی هرچند کوتاه اخبار مربوط به دلایل مرگ جکسون، رسوایی های او و بدهی هایش را در حاشیه قرار داد. دراین مراسم برخی اعضای خانواده و دوستان نزدیک مایکل جکسون، احساسات متفاوتی نسبت به خاکسپاری او نشان دادند. مادر دو فرزند مایکل که در ابتدا قرار بود در مراسم شرکت کند، در بیانیه ای از تغییر عقیده خود خبر داد و علت این امر را چنین بیان کرد: «احساس می کنم حضور من چندان ضروری نیست.» برخی از دوستان نزدیک او نیز از حضور در این مراسم اجتناب کردند. این در حالی است که طبق گزارش ها هر ساعت 600 اتومبیل به محوطه وارد شده است.
پایگاه اینترنتی ebay
که محلی برای فروش بلیت هایی ارزشمند مثل بلیت حضور در این مراسم

است، دیروز اعلام کرد برای مقابله با فروش احتمالی بلیط از سوی دارندگان آن، هرگونه پیشنهاد خرید و فروش در این زمینه را غیرفعال کرده است.

روز جمعه 6/1 میلیون نفر به صورت آنلاین برای دریافت بلیت حضور در مراسم یادبود جکسون در استیپلز سنتر ثبت نام کرده بودند که از این تعداد 8750 نفر روز یکشنبه به طور تصادفی انتخاب شدند.
این حضور گسترده هواداران جکسون باعث نگرانی مسوولان شهر لس آنجلس شده بود؛ در حالی که جان پری یکی از اعضای شورای شهر از مردم خواست در خانه بمانند و مراسم را از تلویزیون ببینند.
جکسون چند ساعت پیش از آغاز مراسم در مراسمی خصوصی در فورست لاون در هالیوود هیلز به خاک سپرده شد و شبکه های
NBC، ABC، CBS، CNN و MSNBC
مراسم یادبود جکسون را به طور زنده پوشش دادند.
مایکل جکسون روز 25 ژوئن بر اثر ایست قلبی در خانه اجاره ای خود در لس آنجلس درگذشت. طرفدارانش از او به عنوان سلطان پاپ یاد می کنند و آلبوم «تریلر» او پرفروش ترین آلبوم تاریخ موسیقی است.
همچنین به گزارش دیروز سایت «مترو»، از شاهین جعفر قلی ، نوجوان نوشهری که در برنامه
britain,s got talent
به جهانیان معرفی شد، دعوت شد تا به لس آنجلس سفر کرده و در مراسم

خاکسپاری مایکل جکسون آهنگ بخواند.

7/07/2009

سخني با همكاران ديگر سايتها

اين روز ها ديگه واقعا" من ( عثمان دلنواز ) وقتم را ميگذارم و مرارت تهيه و نوشتن مطالب را ميكشم .اما سايت نوپاي كتاب و نشريات تركمني وقتي كه مانند ساير همكاران سايتهاي تركمن ديگر از مطالبم استفاده مي كند ذكر نمي كند كه برگرفته از سايت اولكاميز است .مثلا" شهردار جوان اق قلا استعفا داد- خبري است كه در همان روزفردي اق قلايي كه در ادارات نفوذ دارد اين مطلب را براي سايت ما تهيه كرده بود و افراد مد نظر راهم كه گمانه زني كرده بود راهم در اولكاميز گذاشته بوديم ,ولي بعدا"سايت تركمن نشرباهمان خبر و عكس شهردار كه در جلسه شعرخواني كتابخانه اق قلاگرفته بودم راگذاشته بود و ذكري از ما نكرده بود .
البته دو خبر را با ذكر اولكاميزاورده بودندكه ان هم با قيچي پاره بالايي شان را نگذاشته بودند
-چون خود من هم در مطلبم از نوشته هاي ديگران خمير مايه مي كنم ولي انرا تذكار ميدهم به خوانندگان-
مثلا"مطلبم در مورد شاعر اق قلايي سيدي بخشي كه محقق تركمنستاني " قاسم نورباتف "تحقيقي دارد در مورد ايشون-من در ستونهاي ابتدايي گفته بودم كه توضيحاتي داخل پرانتز ميدهم و بعد در قسمتي كه مي گويد فرزندش ماتي اخوند- من پرانتزي گفتم كه -"مهدي اخوند حبيبلي پدر شهيد حبيبلي "شنونده فكر مي كند كه اين از قاسم نورباتف است در حالي كه نيست و شما كه توضيحات اوليه من را حذف كرديد مطلب را از شفافيت مي اندازيد .
مطلب ديگري تهيه كرده بودم كه مقايسه فيلم قديمي "آتش بدون دود - گلن اوجا " با توليد سال گذشته سيماي گلستان يعني فيلم "يارش " بود
اين سايت محترم با برداشتن مطلب فيلم گالان اوجا فقط مطلب "فيلم يارش " را با عنوان ,نقدي بر "يارش " توليد سيماي سبز گلستان كرده بود و تازه عكس سياه سفيد گلن اوجه از فيلم "اتش بدو ن دود " را از بالاي مطلب من كنار نقد فيلم "يارش " بعنوان تصوير مقاله گذاشته بود .


اينها چيز هايي است كه شايد در مشاغل ديگر مسئله اي نباشد ولي اين كار ظريفي كه ما انجام ميدهيم چون مخاطبان نكته سنجي خوانندگان اينترنت هستند بقول تركمني فرق بين " كوزه ده ون و "سو گتيرن " را بخوبي تشخيص مي دهند .


7/06/2009

خبري از مهركه مرا بياد " مدرگ " انداخت


"افسانه جومونگ" پدیده این روزهای تلویزیون با معیارها و قواعدی که مخاطب از یک مجموعه محبوب درنظر دارد همخوانی دارد. این مجموعه فراتر از انتظار و سلیقه مخاطب نمی‌رود و با قصه‌ای ساده او را سرگرم می‌کند.

به گزارش خبرنگار مهر،محبوبیت "افسانه جومونگ" پدیده تلویزیون در ماههای اخیر روزهای اوج مجموعه‌های ژاپنی در دهه 60 را به یاد می‌آورد. اگراستقبال از "روزهای زندگی"، "سال‌های دور از خانه" و "جنگجویان کوهستان" در سال‌هایی که تلویزیون برنامه‌‌‌های سرگرم‌کننده کم داشت طبیعی بود، اقبال عمومی به "افسانه جومونگ" تا این اندازه قابل پیش‌بینی نبود.

"افسانه جومونگ" در مقایسه با بعضی از تولیدات تلویزیون داخلی که نمی‌توانند نظر مثبت مردم را جذب کنند پر ایراد و ضعیف است، بازی‌ها اغراق آمیز و دیالوگ‌ها نچسب و تصنعی است. خط سیر داستانی مشکل دارد و روند اتفاق‌ها از منطق پذیرفتنی پیروی نمی‌کند. اما نمی‌توان این موضوع را نادیده گرفت که مجموعه "افسانه جومونگ" در جذب مخاطب موفق بوده است و این مجموعه کره‌ای در غیبت رقیب جدی ایرانی توانسته مخاطب را پای گیرنده‌ها نگه دارد.

اما همان‌طور که فروش بالای یک فیلم دلیل ارزش‌‌های آن نیست، انبوه مخاطبان یک مجموعه تلویزیونی نمی‌تواند دلیل کیفیت بالای آن باشد. هرچند که این امتیاز جانبی را نمی‌توان نادیده گرفت. "افسانه جومونگ" مثل هر پدیده و محصول عامه‌پسندی از سلیقه مردم فراتر نمی‌رود و ذهن اورا به چالش نمی‌کشد. همه چیز ساده و قابل پیش‌بینی است و پیچیدگی‌های قصه آن‌قدر برای مخاطب تلویزیون که نمونه‌های این‌چنینی را دیده آشنا و تکراری است که او را نگران نمی‌کند.

"افسانه جومونگ" تصویری که بیننده عام از یک قصه جذاب دارد، عینیت می‌دهد. قصه‌ قهرمانی که علیه پلشتی‌های اطرافش طغیان می‌کند و با وجود موانع مختلف بر مصائب ریز و درشت زندگی‌اش پیروز می‌شود و در نهایت به خوشبختی برسد. جومونگ نیروی برتر قصه است که فاصله‌ای زیاد با دیگر شخصیت‌ها دارد و این هوشمندی و اقتدار است که بر بیننده تاثیر می‌گذارد.

‌شخصیت‌‌ها سیاه و سفید هستند و درک کینه توزی و عداوت شخصیت‌های منفی با قهرمان افسانه‌ای مجموعه چندان سخت نیست. بیننده برای درک روابط و مناسبات شخصیت‌ها نباید زیاد به ذهنش فشار بیاورد . این ساندویچ خوش رنگ و لعاب به مذاق آنهایی که غذاهای ساده و سریع را دوست دارند خوش می‌آید. آنهایی که دوست دارند باور کنند عاقبت، خیر بر شر پیروز است و رازهای زندگی به پیچیدگی‌ یک قسمت از این مجموعه پر سوز و گداز هستند که عواطف و احساسات سطحی مخاطب را هدف قرار می‌دهد.

"افسانه جومونگ" ترکیبی از اکشن، ملودرام، طنز و اسطوره است. رویکردی به ظاهر اخلاقی دارد و آنچه را بیننده از یک ملغمه دوست داشتنی انتظار دارد، برآورده می‌کند. موفقیت این پدیده کره‌ای همخوانی با سلیقه و خواست مخاطب است، مخاطبی که ترجیح می‌دهد یک ساندویچ خوش‌طعم رات اهضم انتخاب کند تا غذایی که برای به ثمررسیدنش باید ساعت‌ها وقت صرف کرد. style="font-weight:bold;">
-------------------------------------------------------------------------------

عثمان دلنواز :

جومونگ بولمادي بير بلا بولدي

در مقاله به سريال قديمي " سالهاي دور از خانه " يا همان اوشين اشارتي شده است :....مجموعه‌های ژاپنی در دهه 60 را به یاد می‌آورد. اگراستقبال از "روزهای زندگی"، "سال‌های دور از خانه" و "جنگجویان کوهستان" در سال‌هایی که تلویزیون برنامه‌‌‌های سرگرم‌کننده کم داشت طبیعی بود، اقبال عمومی به "افسانه جومونگ" تا این اندازه قابل پیش‌بینی نبود
عثمان دلنواز : آره دهه 60سالهاي 64خوب يادمه اون موقع ها در تركمن صحرا " جوكر معروف گنبد "امان محمد ميلادي " يا همان "مدرك "هم سرحال بود و
تو نشست ها و عروسيهاي آق قلا در بين زنها و پيرزنها در پذيرايي و اوج اش ها حضور مي يافت و چون "اوشين زحمتكش " را زنهاي زحمت كش تركمن هم از جان ودل دوستش داشتند واونموقع هم شنبه ها از تلويزيون پخش مي شد " مدرك " از خودش يك شعر تركمني درست كرده بود كه ميخواند كه سطر معروفش اين بود :

شنبه گيجه ا تلويزرلر بيقارار - شنبه گيجه ا تلويزرلر بيقارار

اوشين فيلمي بيخود دالدير جان دايزه ا -
اوشين فيلمي قووات بريار جان دايزه ا

اون موقع ها بگفته اين مقاله سرگرمي نرم افزاري كم بود و از طرفي امادگي مردم تركمن صحرا براي بگو و بخند زياد بود


الان خندوندن مردم تو عروسيها و جذب تماشاگران و جوانان امروزي كار حضرت فيله .

يادمه نوار كاستي از همين "مدرگ " دست بدست ميگشت و شنونده و طرفدار زياد داشت و. مردم درخانه ها ودختران سر دار قالي به ان گوش مي دادند و با هم بلند بلند مي خنديدند

شايد الان و براي نسل امروز چيزهاي پيش پا افتاده اي باشند ولي بزرگترا ميدونند كه با همين چيز ها اين هنرمند دل مردم را بدست مي اورد و خستگي كار و مشقت روز را در شبها ي مجالس عروسيهااز تن مردان و زنان خارج ميكرد حال نمونه هايي از گفته هاي مدرگ براي خندان مردم :

اداي تبليغات تلويزيوني را در مي اورد :تيغ پاشلاق نشان در دوكان مرد ايشان
(تيغ پاشلاق نشان همان تيغ ناست بود Nasset
-كفش وين آشاقيني قورچوق ايه ن
ريش تراش ...هي مي تراشد هي مي تراشد آخرش يوز و گوزنگ را باش ميكند (بااش = زخم )

اداي اهنگ تبليغاتي " پفك نمكي "را در مي اورد و همراه با اهنگ ميگفت :

پفك نمكي مه ممك - پفك نمكي با نمك

شادي ونشاط مياره - نيروي زياد مياره - شيكمو به باد مياره

سر اخر هم از جوكهاي مخصوص خودش يكي بگم وخلاص :

ميگه من رفته بودم سربازي يكي از همخدمتهايم در جمع خواست كه از من حالي بگيره

(من دلنواز اين توضيح را بدهم كه در زماناي پيشين و الانم در بعضي قسمتاافراد چوپان چون ظرف چدني به اين زودي خراب نميشه وبهتر از كتري است كه زود دسته اش خراب ميشه اين چوپاناي تركمن افتابه چدني نو ميخريدند و فقط براي جوشاندن و روي اتش گذاشتن چاي استفاده ميكردن


حال ادامه جوك مدرك : همخدمكتم گفت ببينم درسته كه ميگن توركمنا با آفتابه چاي مي خورن ؟

مدر ك هم با حاضر جوابي گفته : آره - با دكمچ هم ميرن مستراح (دكمچ همان قوري است
) !

طنز برخورد بد سركلانتر بندر


خبري را در سايتي ميخواندم ,اين خبر بود

حواشی هفته اول مسابقات کورس اسبدوانی تابستانه 88 بندر ترکمن
فرستنده: در تاريخ ۱۳۸۸/۴/۱۴ (6 بار خوانده شده)


به گزارش سایت ترکمن نیوز ، مسابقات کورس اسبدوانی تابستانه 88 بندر ترکمن چند روزی است که آغاز شده است

هفته اول این مسابقات روز جمعه یازدهم تیر ماه در مجموعه سوارکاری این شهر برگزار شد که حواشی بسیار زیادی را یدک کشید.

1- برخورد زننده سرکلانتر
ادامه بدون نظر
:
---------------------------------------------------------
در تصور من اين بود كه از كلانتري شهر بندر كسي آمده و الاسكا فروشي را بيرون كرده و يا اونايي كه شاقير شوقور بازي مي كردند رادستگير كرده(تنها چند دفعه اونم يادم نمياد ده پانزده سال پيش رفته بودم اسبدواني و فقط از اينهايي كه با قوطي و تاس بازي مي كردند خوشم آمده بود بازي جالبي بود و بازيش هم گرم ميگرفت)

بعد كه خبر را كامل خوندم ازش يه چيزايي فهميدم وفكر كنم اجراكننده مسابقات مقامي است كه بهش سر كلانتر ميگن و در شهر غيور بندر تركمن عبدالراخيم آقا عهده دار اين مقام بوده و از قديم گفتن : صاب توركمنه يتمسن

در خبر آمده بود كه برخاستن گرد وخاك يك طرف و مسائل حاشيه اي يك طرف بوده

من در عجبم كه تو اين ديار هر كي سر ما خبرنگارا شير ميشه !سر كلانتر بندر كه نتوانسته بوده جلوي يك موتورسوار رو بگيره تا در ميدان اسبدواني جولان بده رفته خبرنگار و عكاس ما رو جلوش رو نگه داشته .

و اين تركمن " گلستاني "گفته " خراساني " به من دستور داده

!


"دلنواز

6/30/2009

گزارش تصويري شب مراسم مختومقلي (2

در قسمت اول (از مطالب ويژه- سايت اصلي اولكاميز
گزارشگر وعكاس :عثمان دلنواز
لطفا"در صورت استفاده از عكس نام عكاس راذكر كنيد: www.ulkamiz.com
از جاده هاي آق قلا و مرز اينچه برون و هوتگنگ كورند به چند صدمتري آرامگاه آرزوي ما "مختومقلي پراغي "رسيده بوديم حال بصورت تصويري گزارش شب جمعه 24 ارديبهشت 88را ارائه ميدهيم (لطفا"از عكسهاي پايين به بالا بياييد و بخوانيد بصورتي خواهد بود كه چشم ما ودوربين ما بترتيب واقعا" ديده است

















مسافتي را كه در تصويرمي بينيد تا گنبد ارامگاه تا جايي كه من وايستاده بودم محل اجراي كنسرت موسيقي بود.
در

تصوير سمت چپ هم اگر چشمتان به عبدالرحمن فراخي خواننده و هنرمند محبوب خورد بدانيد كه انجا چادر بندرتركمن بود .











همانطور كه در عكس روبروهمچنين تصوير بالايي گنبد ارامگاه مي بينيد مردم از نزديك مزارو گورستان آق تقاي مسافتي دوررا مي ايند و خود را به كنسرت هاي ان شب مي رسانند. عاشور محمد قولاق گوينده اهل كرند كه بر روي سكوي نزديكتر ارامگاه برنامه داشت يكسره خودش شعرخواني داشت و انجا برنامه موسيقي نبودو اتفاقا" مردم خوبي هم جذبش شده بودند .توضيح عكس هاي بالا : همانطور كه در عكس مي بينيد تاريكي بود و گردوخاكي كه ماشينها و مردم راه انداخته بودند ,هيچ برنامه اي آن شب در مكان زير گنبد آرامگاه اجرا نشد.
چادر شهرها در فاصله اي نيم كيلومتري بر پا شده بود,به خاطر جلوگيري از بعضي اظهار نظر ها-
چادر اولي كه در بالا خواهيد ديد چادر شهرستان گنبد مي باشد.بالاي تصاوير گنبد چادركميش دفه را خواهيد ديد . الاچيق باخشي هاي شهر امچلي و قارقي را هم در بالاترين مي بينيد















































"نه قدرت بار سنده اي مختومقلي

قراچي سوير
گورمديگ لر اومه لي "




و در عكس روبرو خانم هاي هموطن از تهران و ساير جاهاي ايران را مي بينيد كه قدر شاعري را ميدانند شاعر فرزانه تركمن و افتخار ايران وايرانيان ويكي از مفاخر ادبي و اجتماعي عصرما كه در جهان شناخته شده است
در عكس پايين نوجوانان تركمن رامي بينيد كه چگونه همراه با خوجم و با تواضع و اظهار ادب واحترام برمزار شاعر خويش دست بدعا برداشته اند .





دوستان ,از عكسهاي بالا رويدادهاي شب 24 ارديبهشت است تا شب نشده عكس بازي واليبال بين شهرهاي تركمن صحرا را هم مي گذارم-ببينيد چه جمعيتي در حال تماشاي مسابقات هستند . روي تصوير كليك كنيد تا تمام صفحه ببينيد .







تپه هاي بزرگ دشت تركمن كه آسفالت بيرحمانه از وسط انها گذشته بود. در عكس ديگر تابلو زيارتگاه مختومقلي را مي بينيد .ماشينهايي كه ازطرف روبرو و از ان طرف مي ايند از مراوه تپه در حال ورود هستند











و اينجا " آق توقي " است .اين تصوير, غروب روز پنجشنبه مردم و مزار را با طبيعت اطرافش نشان مي دهد . مردم مشتاقي كه بعضي هاشان با خانواده امده بودند و چادر خانوادگي برپاكرده بودند بعضي جوانان هم از روستاها و شهرها بصورت گروهي امده بودند و يا در دسته هاي دو سه نفري با موتورسيكلت كه يك پتو هركدامشان روي موتور سيكلت گذاشته بودند آمده بودندهمه شان هم به عشق زيارت مختومقلي و ساعات بيشتر بودن با اين محبوب دلها و ديدن و استماع برنامه موسيقي هنرمندان از اقصي نقاط تركمن صحرا يك روز جلوتر انجا بودند .